گاهگاه
می خورم بر سفرۀ افلاس ،با نان وپنیر
گاه نعنا ، گاه پونه ، گاه ریحان ، گاه سیر
هر زمان شخصی دگر باید شدن در زندگی
می خورم بر سفرۀ افلاس ،با نان وپنیر
گاه نعنا ، گاه پونه ، گاه ریحان ، گاه سیر
هر زمان شخصی دگر باید شدن در زندگی
در مکّه دیدم
خدا چند سالی ست که از شهر ِ مکّه رفته ...
و انسانها به دور ِ خویش میگردند!
در مکّه دیدم
هیچ انسانی به فکر ِ فقـــیر ِ دوره گرد نیست!
صبح در آئینه ای دیدم جمال خویشتن
سخت ترسیدم زشکل چون شغال خویشتن
هر کجا تصویر یـوزی یا پـلـنـگی یافتم
یاد آوردم زعـکـس بـی مثـال خویشتن
بیا ،بیا که غذائی قلندری بخوریم
کباب و کوفته با نان بربری بخوریم
خوش است آنکه نه پا در طریق عشق نهیم
نه حسرت صنـمی سیـنه مرمری بخوریم
گر خیال بحث داری ،اهل استدلال باش
ورنداری غیر حرف مفت چیزی ،لال باش
گردلیلت نیست عقلی ،حجت نقلی بیار
عشق وهوس
روزی بولهوسی بر سر راهی رسید
جـلوه کنـان چهـارده ماهـی دیــد
یک دل نه صد دل عاشق آن زیبا روی چون ماه شب چهارده شد.در حالی که هیچ اطلاعی از خصوصیات و اصل ونسب خامواده وی نداشت به او پیشنهاد ازدواج داد
بچه عصر موشک!!
امان امان از این بشر ،وزین درندۀ دو پا
که دفع هر بلا کند ،ولی خودش بود بلا
گاه خزنده بر زمین ،گاه پرنده بر هوا
گاه در آب سر کند ، بشکل قورباغه ها
عاشق در عشق فقط معشوق را می بیند وبس ،فقط در راه او مجاهدت می کند وفقط از او اطاعت می کند
عاشق در عشق فقط شاکر معشوق است.
اینکه در یک لحظه نظر به زیبارویی افتد ودل بی اختیار هوایی شود ،مربوط به عشق های مجازی است .در عشق حقیقی عاشق سالها مجاهدت وتهذیب نفس می کند تا هواهای دنیوی را از دل خویش بیرون نماید