راه نـان خـوردن

بیا ،بیا که غذائی قلندری بخوریم

کباب و کوفته با نان بربری بخوریم

خوش است آنکه نه پا در طریق عشق نهیم

نه  حسرت  صنـمی  سیـنه مرمری  بخوریم

نه دل سپردۀ خال وخط زنان باشیم

نه گول مریم و سودابه و پری بخوریم

اگر چه در بر یار است خوردنی بسیار

گمان مدار که ما غیر تو سری بخوریم

به پاسبان دو قران گر دهیم خوب تراست

که چِِـک زدست رئـیس کلانتری  بـخوریم

به  است  در نظر  ما  گرسنگی  خوردن

از این که نان ز طریق ستمگری بخوریم

بغیر از این ثمر روزنامه خواندن نیست

که گول هر جدل وجنگ زرگری بخوریم

غرورِ قدرت وشوکت نتیجه اش این بود

که  روز  فتنه  چو  دارا سِکندری بخوریم

شده است قسمت ما این وچاره ای هم نیست

کـه  نـان  زحـرف  چـرنــد  ودری وری  بـخـوریـم

توفیق