اندیشه سیاسی مونتسکیو
اندیشه سیاسی مونتسکیو
چکیده:
مونتسکیو راباید نظریه پرداز تحدید قدت دانست ،به نظر او جوهرۀ سیاست ،حفظ وسیانت از آزادی است ،اما قدرت همواره تمایل به گسترش حوزه تحت سیطره اش دارد واین با آزادی سازگار نیست.
به همین خاطر مونتسکیو ضمن تأکید بر قانون معتقد است که هر چیزی را فقط می توان با خودش کنترل کرد قدرت را با قدرت ،پول را با پول ... به نظر او باید در عرض قدرت سیاسی قدرتهای رقیب وجود داشته باشد.که از دل این اندیشه برای اولین بار نظریۀ مشهور تفکیک قوا بوجود آمد.
مقدمه:
مونتسکیو(1755-1689 )مردی بزرگ ونام آور یکی از اندیشمندان نوزایی است ،دورانی که از فرهنگ کلاسیک پیش از مسیحیت الهام می گرفت وخود را از بندهای تفکر مدرسی رهانید ،وانسان در اندیشه های اومانیستی نوزایی متجلی شد.ودر نتیجه حاکمیت کلیسا تضعیف ،قدرت علم ودولتهای ملی افزایش پیدا کرد
آثار مونتسکیو تأ ثیر چشمگیری در درون وبیرون اروپا خصوصاًقانون اساسی امریکا داشته است.
مونتسکیو اولین اثر خود به نام نامه های ایرانی که نخستین اثر عصر روشنگری بود رانوشت در این کتاب او دولت ،کلیسا وپادشاه را به باد انتقاد هجوز آمیز می گیرد .در سال 1734کتاب دیگر خود یعنی ملاحظاتی دربارۀ علل عظمت وانحطاط رومیان نوشت .ودر سال 1748 مهمترین اثر خود روح القوانین را نوشت که در آن ضمن مقایسۀ قوانین ورسوم ملل وریشه یابی این قوانین بهترین قوانینی را که از دیدگاه اودر قالب یک نظام مشروطه تبیین می شد را بیان می کند.
اوضاع زمانه:
درآغاز سدۀ هیجدهم فرانسه برای رشد نظریۀ سیاسی آماده بود زیرا فرانسویها از وضع سیاسی خود راضی نبودند چون استبداد مطلقه رشد زیادی کرده بود از طرفی به دلیل افزایش جنگها وتجمل پرستی خاندان سلطنتی مالیاتها افزایش پیدا کرده بود واین موارد باعث ایجاد مخالفت در مردم شد که انها در نتیجۀ آن می خواستند از قدرت حاکمان کاسته شود
روش مونتسکیو:
روش او برای دست یافتن به نتایج وتصمیمها ،تجربی یا استقرایی بود . او کاملاً از این واقعیت آگاه بود که عرفها قوانین ونهادها ی بشری تابع تغییر ودگرگونی بی پایان اند وهیچ جا یکسان نیستند ،به سبب تفاوت درخلق وخوی مردمان وتأثیرهای محیط طبیعی مانند خاک ،آب ، هوا ،کوهها ،رودها و دریاها فرق می کنند عرفها وقوانین از آسمان نمی ایند بلکه رشد طبیعی زندگی انسانها هستند بنا براین آنها را باید از لحاظ زمینه های تاریخی ومراحل متوالی تکاملشان دید از این رو روش مناسب بررسی آنها روش تطبیقی وتاریخی است.
حکومت از نظر مونتسکیو:
مونتسکیو کتاب روح القوانین را با تعریفی از قانون آغاز کرده است «قوانین در عام ترین معنا روابط ضروری ناشی از ماهیت موجودات است دراین معنا هرموجودی قوانین خاص خوددارد[1]
مونتسکیو این فرضیه رااعلام کرد که قانون طبیعی برهمه موجودات ازجمله انسان حاکم است،اما انسان به دلیل نقص همیشه نمی تواند طبق قانون طبیعی زندگی کند وباید مقرراتی برپایه قانون طبیعی داشته باشد.
این مقررات باید طوری تدوین شوند که کمبود های انسان را ازبین ببرند.قوانین طبیعی عبارتند از:1- صلح2-تأمین نیازها 3-غریزه همزیستی یا اجتماعی بودن.
برهمین اساس سه نوع قانون رالازم می داند1-قانون بین المللی برای حاکم شدن برروابط میان ملتها 2- قانون سیاسی برای تنظیم روابط بین حکومت گران وحکومت شوندگان 3-قانون مدنی برای حاکم شدن برروابط میان شهروندان .
مونتسکیو معتقد است برای گذراندن قانون سیاسی وقانون مدنی دراجتماع وجود حکومت ضروری است
وبهترین حکومت از نظر او نظام جمهوری مبتنی بردموکراسی است که ازهرنظر برای عشق به وطن وبرابری همه احاد ملت شایسته تر وبرازنده تراست.
سپس به علل سقوط رژیمهای سیاسی می پردازد وبا یک مقایسه ای میان انواع نظامهای سیاسی به این نتیجه می رسد که آزادی ازکلیدی ترین مفاهیم است.
بنابراین قوانینی که آزادی راتأمین وتضمین کنند ومانع استفاده از قدرت علیه شهروندان شوند ضامن اصلی تداوم نظامهای سیاسی وسرمایه عشق به وطن وبرابری میان ملت به حساب می آیند وآزادی در نظر مونتسکیو عبارت است از حق انجام هر آنچه را که قانون اجازه می دهد.[2]
وبا نهادی کردن آزادی در قانون وتدوین یک قانون اساسی مبتنی بر آزادی است که می توان هم به ثبات نظام سیاسی دست یافت،هم وطن دوستی راتحکیم کرد وبرابری احاد ملت وشهروندان را به تحقق رساند.بنابراین آزادی وتفکیک قوا مهمترین مبنای حقانیت نظام سیاسی به شمار می رود ،علاوه برآن معتقد است درقانون باید فرهنگ ؛که عبارت ازرسوم وشرایط اقلیمی است ودر خلق وخوی افراد تأثیر دارد نیز مورد توجه قرار گیرد.
بعداز طرح این مقدمات ،مونتسکیو منشاء الهی برای قدرت سیاسی قائل نیست...ومعتقد است که نهادهای سیاسی ..مانند هرموجود زنده ای به طور طبیعی رشد کرده اند.[3]
درواقع مونتسکیو معتقد به خدا هست اما خدایی دکارتی این خدا ازاین جهان دور شده وارتباطی باآن ندارد خدایی معقول به عقل دنیوی که وجود آن لازمه برپایی دنیا است بر این اساس منشأ ومبنای حکومت مطلوب ومشروع عرف ،آداب ،رسوم وتمایزات یک ملت است.[4]
مونتسکیو سه نئع نظام سیاسی طبقه بندی می کند؛ جمهوری،پادشاهی واستبدادی
نظام جمهوری براصل تقوا استوار است ،پادشاهی برافتخار وشکوه ،ونظام استبدادی براصل ترس وارعاب
منظور از تقوا که اساس جمهوری است عبارت است از تقوای اخلاقی،دینی وسیاسی که سیاسی عبارت از وطن دوستی وبرابری خواهی می باشد که محرک نظام جمهوری است .
سپس ایشان دونوع جمهوری را از هم تفکیک می کند ؛جمهوری مبتنی بردموکراسی وجمهوری آریستو کراسی که تفاوت آنها ناشی از اصل تقوای سیاسی می باشد که اساس دموکراسی است ،نظام پادشاهی را نظامی انحصار طلب وجود محور می داند که پادشاه مطابق قوانینی که خود وضع کرده حکومت می کند واختیاراتش به وسیلۀ امتیازهایی که به طبقات مختلف اجتماعی داده یا به وسیلۀ عرف وعادات محدود می شود، اما نظام استبدادی رابردگی پست می خواند که برارعاب استوار است وخودکامگی فرمانروا غیر محدود است .
مونتسکیو دولت را نتیجه رضایت مردم وقوانین بین حاکم ومحکوم می داند زیرا علت مشروع بودن یک حکومت را علاوه براینکه باید متناسب با آب وهوا،عرف ورسوم منطقه باشد قانون داشتنحکومت ورعایت اصل آزادی در آن می داند وآزادی را مونتسکیو عبارت می دانست از حق انجام هر آنچه را قانون اجازه می دهد.[5]
در واقع مونتسکیو پایه گذار یک مکتب سیاسی تازه ای نیز هست که طبق آن نهادهای سیاسی ونهاد های اجتماعی از هم مستقلند که تفکیک قوا نامیده می شود .
تفکیک قوا:
مونتسکیو بحث تفکیک قوا را با توضیحی دربارۀ آزادی شروع می کند ؛آزادی حق انجام کاری است که قوانین اجازه می دهند ،اگر شهروندی کاری کند که قوانین قدغن کرده اند دیگر آزادی ندارد زیرا همنوعان یا همۀ دیگر شهروندان نیز همین اختیار را خوهند داشت ،آزادی هرج ومرج نیست اماقوانین هم ممکن است مردم را از آزادی محروم کند پس قوانین باید درست باشند وفقط یک حکومت میانه رو چنین قوانینی می گذارد .
ایشان می گویند فقط در حکومت میانه رو آزادی وجود دارد ودرسایۀ آن شهروندان امنیت دارند وآزادی سیاسی آرامشی است که از باور شهروندان به امنیت خود بر می آید ،برای دست یافتن به این آزادی حکومت باید چنان کند که شهروندان از یکدیگر نهراسند، برای ایجاد وحفظ حکومت میانه رو، قدرت باید با قدرت مهار شود چون تجربۀ همیشگی نشان می دهد هرکس قدرت دارد آمادۀ استفاده بد ازآن وپیش برد اقتدار خود تا آنجاست که بتواند پیش ببرد.ودر نظر مونتسکیو فقط حکومت انگلستان توانسته قدرت را با قدرت مهار کند
بنیاد نظریۀاو درواقع تقسیم سه گانه وظایف حکومت نیست بلکه توزیع قدرت میان مقامات حکومتی است ،بنابراین مونتسکیو با تمرکز اقتدار در یک شخص یا یک هیئت از اشخاص مخالف بود
مونتسکیو قائل است در هرحکومت سه قوه باید وجود داشته باشد :مقننه ،مجریه وقضائیه که آن را هم نوعی قوۀاجرایی می داند که هریک از سه قوه را باید هیئت ها یا اشخاص جداگانه ای اداره کنند،تمرکز سه قوه در یک هیئت حکومت را از میانه روی باز خواهد داشت وقدرت با قدرت مهار نخواهد شد؛به همین خاطر ایشان معتقدند قوۀ مقننه باید دراختیار کل افراد جامعه باشد ولی چون اجرای این امر درکشورهای بزرگ ممتنع است ودرکشورهای کوچک هم دشواریهای بسیار برسر راه است ،مردم آنچه را خود نمی توانند درباره اش تصمیم بگیرند واجرا کنند به نمایندگان منتخب خویش وا می گذارند ، همه باید در انتخاب نماینده شرکت کنند مگر کسانی که اراده ای از خود ندارند ونمایندگان بعد از انتخاب بدون دخالت انتخاب کنندگان باید به وظایف خود بپردازند .
مطلب دیگری که ایشان به آن اشاره می کند ؛اینکه اشرافیت چون قدرت دارند اگر قدرت قانون گذاری داشته باشند ممکن است به نفع خودشان کار کنند پس نباید غیر از حق وتو اختیاری به آنها داده شود،بنابراین آریستوکراتها هیئت خاص خود رادر قوۀ مقننه به صورت نمایندگانی جداگانه دارند هیئتی که حق کنترل مردم را دارد همانتور که مردم حق مخالفت با هرگونه دست اندازی به حقوق خود دارند .
قوۀ مجریه باید دراختیار پادشاه باشد زیرا از آنجا که این شاخۀ حکومت به تصمیمات واقدامات فوری نیازمند است ، ارادۀ آن به وسیلۀ یک تن بهتر از چندتن صورت می گیرد ..قوۀ مجریه باید سهمی از قوۀ مقننه داشته باشد ...در غیر این صورت ازاختیار ویژۀ خود محروم می شود ..این سهم باید حق وتو رادر برگیرد .
پیکرۀ قانون گذاری از دوقسمت تشکیل یافته است که هر قسمت به وسیلۀ حق وتو بردیگری نظارت می کند،قوۀ مجریه هردو قسمت را محدود می کند وبه نوبه خود به وسیلۀ آنها محدود می گردد این سه قوه می توانند از تندروی یکدیگر جلوگیری کنند وبه حالت موازنه وسکون در آیند ولی از آنجا که حرکت لازمۀ حیات بشر است قهراً به حرکت در خواهند آمد ولی همچنان هماهنگ با یکدیگر می باشند .
دیگر اینکه هیئت قانون گذاری حق ندارد دربارۀ شخص مجری (پادشاه ) ودر نتیجه دربارۀ رفتار او داوری کند ،پادشاه باید مقدس باشد تا هیئت قانون گذاری به استبداد گرایش نیابد ،درست از همان زمان که مجری متهم شود یا مورد بدگمانی قرار گیرد آزادی از بین خواهد رفت .
مونتسکیو داوری نهای دربارۀ تفکیک قوا وکنترل ها وتعدیلها گفت :پس چنین است سازمان بنیادی حکومت مورد نظر ؛هیئت قانون گذاری از دوبخش تشکیل شده که هریک حق دارد با رد بخش دیگر آن را کنترل کند قوۀ مجریه این هردو بخش را محدود می کند ، همان طور که قوۀ مقننه می تواند قوۀ مجریه را محدود کند.
این مطالب خلاصه ای از اندیشۀسیاسی مونتسکیو بود که ارائه شد
منابع:
1-عالم ،عبد الرحمن،تاریخ فلسفۀ سیاسی غرب ،تهران ،مرکز چاپ وانتشارات وزارت امور خارجه.
2- جونز،وت،خداوندان اندیشۀ سیاسی ،ترجمه علی رامین ،تهران انتشارات علمی فرهنگی 1376
3-مونتسکیو ،شارل ،روحالقوانین ،ترجمه ونگارش ،علی اکبر مهتدی ،انتشارات امی کبیر .
4-توماس ،هنری ،بزرگان فلسفه ،ترجمه فریدون بدره ای ،تهران انتشارات کیهان
5- طاهری ،ابوالقاسم ،تاریخ اندیشۀ سیاسی درغرب ،تهران ،نشر قومس ،1380
6- عنایت ،حمید ،بنیاد فلسفه سیاسی در غرب ،تهران ،انتشارات ؛دانشگاه تهران 1364
الله اعلم
محمد گرمابی