وبلاگ اندیشه ، محمد گرمابی

سیاسی-اعتقادی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات


                                             هفت موج اصلاحات (نسبت تئوری با عمل )

نویسنده دکتر حمید پارسانیا

هر جامعه در طول حیات خود گرفتار مشکلاتی می شود که اگر راه حلی برای آنها پیدا نشود جامعه رو به زوال خواهد رفت .

به همین منظور در دوران معاصر ایران به خاطر رفع معضلات به وجود آمده در جامعه نظریاتی مطرح شد ،نویسنده در این اثر به دنبال بررسی وتحلیل این نظریات می باشد .

هر نظریه زمانی مطرح می شود که موضوع و مسئله خاصی در جامعه ایجاد شده باشد ، دکتر پارسانیا در این  اثر نظریه پردازی را در ارتباط با معضل بین رابطه دولت و ملت پی میگیرد مشکلی که ایران در تاریخ خود خصوصا دوران معاصر زیاد با آن درگیر بوده است معضلی که بیشتر ریشه در ساختار فرهنگی اجتماعی جامعه دارد که نویسنده این موضوع را در قالب هفت نظریه بررسی می کند.

                                                                  عدالت خانه

در خصوص مسئله رابطه  دولت ،ملت که  یکی از مسائل مطرح در اندیشه تشیع بوده واز آنجایی که هرنوع حکومت در مذهب تشیع غیر از حکومت ائمه جائر می باشد وهر نوع همکاری هم با دولت جائر  ممنوع بوده مگر در شرایط اضطراری برای دفع مفسده یا انجام مصلحتی که در این  صورت همراهی با دولت مجاز دانسته می شد .

همین امر باعث شد که در برخی موارد مردم در مقابل حاکم قرار بگیرند یا در صورت تعارض نظر حاکم با فقیه جانب فقیه را بگیرند که همه این موارد معضلی شده بود برای دولت مستقر .

در اواخر قاجاریه علما و نظریه پردازان برای پاسخ به این مشکل نظریه عدالت خانه  و بعداَ مشروطه را مطرح کردند که بنابر این نظریه اگر چه حکومت مستقر نامشروع است اما از باب دفع افسد به فاسد (نظریه نائینی ) همکاری و همراهی مردم با دولت و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی مشروع و مطابق با دیانت است

و از طرفی با طرح نظریه مشروطه مسئله استبداد که آزادی انسانها را در برابر حاکمان زیر سوال می برد رفع می شد و همچنین مساوات همه در برابر قانون که مخدوش بود نیز حل می گردید    

مراد از آن این می شود که مشروطه یک نظام در حد ذات خود غیر مشروعی است که در شرایط فعلی همراهی و مشارکت با آن مشروع بوده و مطابق با دیانت است ، یعنی نظامی است که گر چه ولایت جور در آن حضور دارد لکن مردم با حضور در بخشی از اقتدار به کنترل ظلم پرداخته و لااقل مانع از رفتار و عمل ظالمانه آن می شوند.

در نظام مشروع دینی هم ولایت باید نصبی الهی داشته باشد و هم والی باید رفتاری عادلانه و در چارچوب شریعت داشته باشد .مشروطه نظامی بود که در شرایط محرومیت از خصوصیت نخست ،دست کم ویژگی دوم را تأمین می کرد .

این نظریه در مرحله نخست اگرچه پیروزیهای بدست آورد اما در رقابت با رفتار و عمل نظریه پردازان دیگری قرار گرفت که نسخه دیگری برای حل مشکلات ایران تجویز می کردند ،اینها معتقد بودند رابطه دولت - ملت ، با حضور دین در عرصه سیاست  درست نمی شود

                                                      سکولاریزاسیون

راه حل دیگری که در عصر مشروطه  برای رفع مشکل رابطه دولت و ملت مطرح شد؛ نظریه سکولاریزاسیون یا جدایی دین از سیاست بود طرفداران این نظریه اندیشمندانی مانند :آخوند زاده ،ملکم خان ، تقی زاده و ...

معتقد بودند سلطنت باید مستقل از دین باشد چون دین و وحی رامنشاء خرابی و ویرانی می دانستند اینها مشکل ایران را از همان زاویه ای می دیدند که غرب رفته و معتقدند باید برای حل آن هم همان مسیر غرب را رفت تا به توسعه رسید (رنسانس و کنار گذاشتن دین ).در حالی که هیچ توجهی به تفاوتهای فرهنگ ایران با غرب نداشتند.

چون در غرب عصر رنسانس که این نظریه مطرح شد شرایط آن با شرایط ایران در قرن 19 متفاوت بود:در غرب کلیسا قدرت داشت ، فئودالها و خوانین در مقابل کلسیا قرار دارند ، در حالی که در ایران شاه که نشان دهنده اقتدار خوانین است قدرت دارد و مذهب با آن مبارزه می کند .

تفاوت دوم :اینکه ساختار مذهب در غرب با ساختار مذهب در ایران تفاوت بنیادین دارد ،انجیل در مسیحیت وحی مستقیم نیست تحریف شده و برداشتهای طرفداران آن است در حالی که در تشیع قرآن وحی الهی و مستقیم نازل شده از سوی خداوند است ،دیگر اینکه مسیحیت در تضاد با علم وعقل بود در حالی که در اسلام ؛ وحی و عقل در یک راستا و تأیید کننده هم هستند .

در کل امثال آخوندزاده ها وملکم خانها بدون توجه به این تفاوتها می خواستند نسخه غرب را برای ایران بپیچند که این شدنی نبود .

دلایل ناکامی سکولاریزم در ایران :

سکولاریزم در غرب در طی  چهار سده توانست به ثمر بنشیند ،در طی این مدت فلسفه ،ادبیات و هنر غرب هم با آن همراه شد یعنی سکولاریزم توانست فرهنگ بومی غرب شود .در حالی که در ایران درطول 24 ساعت می خواستند کشور را سکولار کنند ومعتقد بودند ما می توانیم از تجربه غرب استفاده کنیم ،از عقل ،علوم وفرهنگی که غرب در طی این سالها به آن رسیده به تقلید استفده کنیم و سریعا به سکولاریزم و توسعه غرب برسیم .

در حالی که غافل از این بودند که در ایران دین در ذات ایرانیها ریشه دوانده بود و فرهنگ ایران نمی توانست آن را نادید گرفته و به سمت سکولار شدن برود ،اگر مردم وعلما قبلا حاکم را جائر می دانستند با اجرا ی سکولاریزم و سکولار شدن حاکم ،دیگر اورا کافر دانسته ومقابله با اورا واجب .

اما با همه این تفاوتها با افول عدالت خواهی که ریشه در فرهنگ ایرانی داشت و مطرح شدن مشروطه غربی روشنفکران کشور با کمک نفوذ غربیها توانستند دینمداران را کنار بزنند و با بروز اختلاف میان رهبران جنبش و شرایط بین المللی و جاذبه ای که غرب پیدا کرده بود و همچنیین نفوذ بیگانگان ، سکولارها ظاهرا برتری پیدا کردند  واین عوامل موجب روی کار آمدن  رضا خان شد و با این حال بازهم رابطه دولت و ملت حل نشد .

                                                      نظریه پردازان رادیکال

زمینه های تکوین مارکسیسم :

نظریه سوم که در خصوص مشکل رابطه دولت - ملت مطرح شد مارکسیسم می باشد

این اندیشه هم مانند سکولاریسم با مبانی معرفتی و فرهنگی ایران در تعارض بود ،چون کمونیسم در غرب با توجه به مشکلاتی که اقتصاد لیبرالیستی ایجاد کرده بود ،مطرح شده بود .

چون در نظر اندیشمندان لیبرالی مانند مالتوس ،ریکاردو و اسمیت دولت حق هیچ گونه دخالتی در اقتصاد را ندارد حتی در اندازه کمک و حمایت از فقرا و کارگران ،چون معتقد بودند تنها راه توسعه کشور عدم مداخله دولت در امر اقتصاد است ونتیجه این تفکر فشار اقتصادی شدید بر طبقات پایین جامعه بود .

در چنین شرایطی بود که مارکس با بهره گیری از آموزه های هگل و فوئر باخ جهت رفع مشکلات سرمایه داری و اقتصاد آزاد اندیشه کمونیسم را مطرح کرد و معتقد شد که تنها راه اصلاح جامعه حل تضادهای اجتماعی و طبقاتی است که فقط با یک تحول انقلابی امکان پذیر است .

این اندیشه ابتدا در ایران بازتاب زیادی نداشت اما بعد از جنگ جهانی دوم و حضور نظامیان شوروی در ایران نظر برخی از سیاسیون را بخود مشغول کرد و حتی برخی از نظریه پردازان سعی کردند که مارکسیسم را به صورت یک اندیشه بومی ایرانی در آورند که این امر بعلت تناقضاتی که با فرهنگ و ارزشهای ایران اسلامی داشت برخی از روشنفکران مانند گروه فرقان و یا سوسیالیستهای مسلمان را برآن داشت جهت رفع این معضل اندیشه های التقاتی اسلامی – مارکسیستی را مطرح کنند وحتی تفسیری کمونیستی از قرآن ارائه دهند که این امور یک حالت مضحک ایجاد کرده بود و به هیچ وجه نتوانست با فرهنگ ومبانی معرفتی جامعه ایران به صورت کامل درآمیزد و بومی شود .

درکل اندیشه های لیبرالی با توجه به نفوذ و امکاناتی که ابتدا انگلستان و بعد آمریکا در ایران داشتند نه در میان توده مردم بلکه در میان برخی روشنفکران و سیاسیون تأثیر گذاشته و باعث جذب آنها شده بود  اما اندیشه های مارکسیستی هم با توجه به حمایت شوروی و همچنین انقلاباتی که در برخی از کشورها مثل کوبا واکثر کشورهای امریکای لاتین وبرخی کشورهای دیگر با توجه به این اندیشه های ایجاد شده بود این ذهنیت را در میان بعضی از روشنفکران ایجاد کرد که با توجه به این افکار میشود انقلاب کرد ومردم ایران را از سیطره امپریالیزم نجات داد ،اما در کل این نظریه هیچ گاه در اقتدار سیاسی ایران سهیم نشد .

 

                                                               ولایت فقیه

 

دوقرائت از مشروطه :

دردهه چهل نظریه دیگری جهت حل مسائل اجتماعی ایران مطرح شد که در امتداد جنبش عدالت خانه بود جنبشی که جهت به قید و بند کشیدن استبداد ایجاد شده بود اما در مسیر به مشروطه رضایت داد لفظی که به حکومتهایی که مجلس قانونگذاری داشتند اطلاق می شد .

رساله تنبیه الامه

نظریه عدالت خانه یا مشروطه ریشه در ابعاد فرهنگی جامعه شیعی داشت ،که استحکام فقهی آنرا در« رساله تنبیه الامه و تنزیه المله »میرزای نائینی که به تایید آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی رسیده بود ، می توان دید: این رساله در زمانی نوشته شد که نزاعهای پس از مشروطه به اوج خود رسیده ،شاه قاجار آخرین تلاشهای خود را انجام می دهد که با کمک روسیه و توپهای لیاخوف بتواند اقتدار خانی و قبیله ای را باز گرداند که موفق نمی شود و از طرفی افرادی مثل یپرم خان عضو لژ فرماسونری در راستای سیاستهای انگلیس شیخ فض الله را به دار می کشند اما میرزای نائینی در تحلیل خود فقط یک جریان تاریخی –اجتماعی را می بیند که آن هم استبداد شاهی و اعمال و رفتار آن است که در فقه شیعه نامشروع است .

در نظر نائینی مذهب و جامعه با هم در مقابل استبداد بسیج شده اند و اختلاف عقیدتی این دو گروه با هم خرافاتی بیش نیست

در اندیشه ایشان آزادی و مساوات معنایی دینی دارد که همه گروه ها ی مشروطه خواه آن را پذیرفته اند یعنی آزادی به معنای رهای از استبداد نه رهایی از دین و مساوات هم به معنای برابری  در مقابل قانون نه برابری مسلمان و غیر مسلمان وایشان تاکید میکند که معنای غیر از این را مگر در خواب ببینیم  ؛ که بعدها طالقانی در برابر نائینی می گوید غربیها آزادی را به معنای آزادی از دین گرفتند و رجال سیاسی ایران هم با شبیه سازی راه غربیها را رفتند .

کاستی های جنبش مشروطیت

جنبش مشروطیت علاوه بر جنبه های مثبت زیادی که داشت کاستی هایی هم داشت که از جمله آنها :نظریه پردازان مشروطه از تفکر جدیدی که با حمایت نظام و سلطه جهانی غرب به عرصه زندگی ایرانیان  وارد می شد غافل بودند و زمانی متوجه شدند که دیر شده بود و گرفتار خسارات ناشی از آن شدند .

در این دوره جامعه ایران برای نخستین بار با جریانهای اجتماعی و فکری غرب مواجه شدند اما نظریه پردازان ؛ این میدان جدید را با رقابتهای استبداد قبیله ای اشتباه گرفتند و از همه امکانات مذهبی و تاریخی جامعه استفاده نموده پیروز شدند اما مشروطه خواهان از جریان غربی شدن وسکولار شدن غافل گردیدند و میدان را به آنها واگذار کردند  و در نتیجه استبداد جدیدی در چارچوب حرکت استعماری غرب پدید آمد .

نظریه پردازان مذهبی که مشروطه را در چارچوب فقه شیعه پیگیری می کردند ندانسته باعث شدند مواضع کسانی که مشروطه را در بستر اندیشه غربی پی گیری می کنند مخفی بماند و همین باعث شد مشروطه طلبان در شناخت مسائل اجتماعی روز گرفتار مشکلات شوند .

یکی از این مشروطه طلبان مذهبی نائینی بود که در نهایت با یکی دانستن استبداد قبل و بعد مشروطه بازگشت استبداد رضاخانی را به معنی شکست حرکت ایجابی مذهب دانست و به سیاست منفی و سلبی عالمان گذشته بازگشت و از صحنه سیاست منزوی شد و این الگویی  شد برای بسیاری از عالمان و باعث شد نزدیک نیم قرن سیاست سکولار غربی بر جامعه حاکم شود ،در طی این مدت اگر جنبشی صورت میگرفت یا در قالب کمونیسم بود یا لیبرالیسم که غیر مذهبی بود و اگر حرکت مذهبی هم صورت می گرفت در سطح مرجعیت نبود .

رویکرد مجدد به سیاست فعال :

تا زمانی که آیت الله بروجردی زنده بودند با اینکه اقتدار و توان حضوردر صحنه سیاسی داشتند اما به سمت سیاست فعال و ایجابی حرکت نکردند ، بعد از فوت ایشان امام خمینی در آغاز دهه 40 سیاست منفی و سلبی مرجعیت را کنار گذاشت و به سوی یک سیاست فعال و انقلابی تغییر مسیر دادند .

مبنای نظری ایشان ولایت فقیه بود که ریشه در مبنای فرهنگی جامعه شیعی کشور داشت و علما بر آن اجماع داشتند ؛رابطه دولت و ملت که در هیچکدام از نظریات کاملا حل نشده بود در این نظریه به این گسل  ملت – دولت پایان داده شد ،البته این حرکت امام با اتکا به نیروی مردمی و در مقابله با حرکتهای سیاسی چپ و راستی بود که ناکارامدیشان در ایران ثابت شده بود .(ادامه در بخش دوم به زودی)

منبع :پارسانیا حمید،هفت موج اصلاحات ،

چاپ ونشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ،چاپخانه موسسه بوستان کتاب

                                                                                                                              محمد گرمابی

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۹/۲۳
محمد گرمابی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی