شورشی های دیروز ،دموکراتهای امروز !!!
خشونت نژادی در درگیری سیاهان با سفیدان و سیاهان علیه سیاهان به اوج خود رسیده بود و باید شرایط آرام میشد. «کمیسیون حقیقت و آشتی» آفریقای جنوبی اتفاقی مهم در جامعه جهانی بود. هرگز تصور نمیشد که در کشوری، حرکت از استبداد به دموکراسی تنها با توضیح درد و رنج قربانیان یک حکومت استبدادی میسر شود
نظام و ساختار
آپارتاید آفریقای جنوبی از سال ١٩٤٨ و با رویکارآمدن دولتی سفیدپوست رسما اجرا
شد: رژیمی که در آن اقلیت سفیدپوست از حقوق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برخوردار و
اکثریت سیاهپوست از همه آنها محروم بود. در نظام آپارتاید سیاهان حق نداشتند
زمین را برای کشف طلا و الماس حفاری کنند، باید جواز عبور میگرفتند، از داشتن
مشاغلی که برای سفیدپوستها در نظر گرفته شده بود منع میشدند و مجبور به زندگی در
مناطق و کمپهای جداگانه بودند. اما زمینههای شکلگیری رسمی رژیم آپارتاید به سالها
قبل برمیگشت. در طی این سالها خاصه از سال ١٩١٣ و با تصویب «قانون زمین» بومیهای
آفریقا از خریدوفروش زمینهای خارج از مناطق بومی که دولت تعیین میکرد ممنوع
شدند. سیاهان شامل ٨٠ درصد جمعیت کشور بودند ولی تنها ١٣ درصد از مناطق کل کشور را
در اختیار داشتند. حال آنکه ٨٧ درصد باقیمانده متعلق به سفیدپوستانی بود که ٢٠
درصد جمعیت را شامل میشدند. سیاهان نه حق رأی داشتند، نه اجازه داشتند در اماکن
عمومی با سفیدپوستان دیده شوند و نه فرزندانشان از امکان تحصیل مناسبی برخوردار
بودند. بسیاری از سیاهان در فقر مطلق و در زاغههایی زندگی میکردند که دولت
برایشان ایجاد کرده بود.
نخستین جرقههای آگاهی سیاسی در کنگره
ملی آفریقا در سال ١٩١٢ زده شد و زمینههای شکلگیری جنبشی مسالمتآمیز و آرام را
در میان سیاهان طبقه متوسط فراهم کرد. اما پس از جنگ جهانی دوم کنگره ملی آفریقا
با شکست در این راه به جریانی رادیکال بدل شد. در سال ١٩٤٣ کنگره بیانیهای منتشر
کرد و برای نخستینبار درخواست حق رأی را برای تمام مردم کشور مطرح کرد. مقامات
حکومتی در سال ۱۹۶۴ نلسون ماندلا و همرزمانش را به جرم
فعالیت علیه نظام آپارتاید به حبس ابد محکوم کردند. در سال ١٩٧٦ شورشی در منطقه
سووتو رخ داد و نزدیک به ٥٧٥ نفر کشته شدند. دامنه اعتراضات گسترش یافت تا اینکه
دولت برای فرونشاندن شعله اعتراض در سال ١٩٨٠ دو منطقه جدید برای سیاهان ایجاد کرد
و اتحادیههای کارگری آفریقاییها را به رسمیت شناخت. چهار سال بعد دولت به رنگینپوستان
اجازه داد مجالس قانونگذاری خودشان را داشته باشند ولی سفیدها همچنان در اکثریت
مطلق باقی میماندند. فلسفه اصلی و ساختار نظام آپارتاید بدون تغییر باقی ماند.
امتیازهایی که دولت آپارتاید میداد به اندازهای نبود که مانع شکلگیری اعتصابات،
شورشها و ناآرامیهای اجتماعی شود. در سال ١٩٨٥ تعداد کشتهها به ٨٧٩ نفر و ٣٩٠
فقره اعتصاب با حضور ٢٤٠هزار کارگر رسید. در این اعتراضات اتحادیههای کارگری
پیشگام فعالیتهای ضددولتی بودند. بسیاری از دولتمردان سفیدپوست که احساس میکردند
تداوم روند موجود امکانپذیر نیست باب مذاکره را با کنگره ملی آفریقا و رهبران
سیاهان گشودند. در ابتدای سال ١٩٩٠ ممنوعیتی که بر فعالیت کنگره ملی آفریقا اعمال
میشد برداشته و ماندلا از زندان آزاد و مذاکرات فشردهای برای عبور از دوران
آپارتاید آغاز شد.
با پیروزی شورشیها و آنطور که نظام
آپارتاید میگفت، تروریستهای دیروز، دولت دموکراتیک آینده آفریقای جنوبی با حضور
آنها و رهبری ماندلا در ٢٧ آوریل سال ١٩٩٤ شکل گرفت. یکی از مهمترین اقدامات و
کارکردهای این دولت تشکیل و راهاندازی «کمیسیون حقیقت و آشتی» بود. خشونت نژادی
در درگیری سیاهان با سفیدان و سیاهان علیه سیاهان به اوج خود رسیده بود و باید
شرایط آرام میشد. «کمیسیون حقیقت و آشتی» آفریقای جنوبی اتفاقی مهم در جامعه جهانی
بود. هرگز تصور نمیشد که در کشوری، حرکت از استبداد به دموکراسی تنها با توضیح
درد و رنج قربانیان یک حکومت استبدادی میسر شود. اسقف دزموند توتو، سراسقف کلیسای
آنگلیکان آفریقای جنوبی که در سال ١٩٨٤ برنده جایزه صلح نوبل شده بود به دستور
ماندلا ریاست این کمیسیون را برعهده گرفت. او در سال ١٩٩٦ بهعنوان اسقف اعظم کیپتاون
آفریقای جنوبی بازنشسته شد و در سالهای اخیر بهعنوان خطیب به کشورهای مختلف دعوت
شده است. او بعدها در کتابی با عنوان «مسیر آشتی: از استبداد به دموکراسی» فرایند
شکلگیری کمیسیون، مشکلات حقوقی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پیشرو و دستاوردهای
آن و آگاهی عمیق خود را در گذر از این تجربه سخت به تصویر کشیده است. کتاب حاضر بهتازگی
از سوی نشر پارسه به فارسی ترجمه و منتشر شده است.
توتو تأثیرات نهادی و سازمانی را بیش
از تأثیر فرد و عملکردش در این فرآیند ارزیابی میکند و به بررسی نقش ساختارها و
سازمان در شکلگیری رفتارهای خشن و اقداماتی میپردازد که منجر به نقض حقوق بشر میشود.
این کتاب به تجربه حضور نمایندگانی از بخشهای اقتصادی، اجتماعی، مذهبی، بهداشتی و
رسانهای در برابر دادگاه کمیسیون حقیقت و آشتی و ارائه شهادتها و گزارشهای آنها
درخصوص چگونگی عملکرد رژیم آپارتاید میپردازد. ازاینرو، در نظر او تأثیر و نفوذ
ادبیات آپارتاید بر اندیشه و ذهن افراد - چه سیاه و چه سفید - به حدی بود که همه
شهروندان آفریقای جنوبی قربانیان این رژیم بودند. توتو در کتاب حاضر تأکید دارد
آشتی حقیقی میان مردم و حاکمان مستبد با انکار گذشته به دست نمیآید. او که سالها
در دوران آپارتاید زندگی کرده میگوید چگونه با صبر و صداقت میتوان دنیایی جدید و
انسانیتر ساخت. نلسون ماندلا درهمینباره گفته است:
«کمیسیون حقیقت و آشتی آفریقای جنوبی نوری بود که بر زندگی همه ما تابید. در طول
برگزاری جلسات دادگاههای عمومی این کمیسیون دزموند توتو همه دردهای مشترک، افسوسها،
امیدها و اعتماد و باور ما را به آینده به نمایش گذاشت». توتو مینویسد: «وقتی بهعنوان
اسقف انتخاب شدم سه هدف را در نظر گرفتم. دو هدف مربوط به مسائل داخلی کلیسای انگلیکان
بود: یکی انتصاب زنان به مقام کشیشی بود که در سال ١٩٩٢ به آن رضایت دادند و از
این باب به طرز شگفتانگیزی غنی شدیم. دومین هدف که در آن موفقیتی به دست نیاوردم
کوچککردن کلیسا بود. سومین هدف نیز تلاش برای آزادی تمام مردم کشورم، هم سیاه و
هم سفید، بود که در ١٩٩٤ به آن دست یافتیم». (ص٢٨اینجا)