ما ایرانیان صلح طلبیم یا ستیزه جو ؟
برخی بر این باورند خاک ایران، صلح پرور نیست و فرهنگ ما عناصر اصلی صلح و آرامش را در خود برنمیتابد. آنها علت این امر را تهاجم اقوام خارجی به ایران در طول تاریخ میدانند. به لحاظ تاریخی ما همیشه در معرض هجوم اقوام بیگانه بودهایم
درباره فرهنگ صلحطلب و ستیزهجو، پرسشی در پیشروست که سالهاست ما را درگیر خود کرده: اینکه آیا ما ایرانیان شخصیتی صلحطلب داریم یا بیشتر ستیزهجوییم؟ آیا ما مردمانی هستیم که به لحاظ ژنتیکی سلطهپذیریم؟ آیا به تعبیر اندیشمندان بیولوژیکی که نگاهی جبرگرایانه دارند، بخشی از مغز ما که مرتبط با سلطهگری و سلطهپذیری است، بزرگتر از حد معمولش است؟
برخی بر این باورند خاک ایران، صلح پرور نیست و
فرهنگ ما عناصر اصلی صلح و آرامش را در خود برنمیتابد. آنها علت این امر را تهاجم
اقوام خارجی به ایران در طول تاریخ میدانند. به لحاظ تاریخی ما همیشه در معرض
هجوم اقوام بیگانه بودهایم و شکستهای پیدرپی تاریخی در سدههای اخیر، منجر به
شکلگیری احساس «حقارت فرهنگی» شده است. به همین دلیل، این عده معتقدند، در
ایرانیان میل شدیدی به «امنیت برآمده از اقتدار» وجود دارد و در نگرش بنیادی ما مقوله
امنیت از آزادی مهمتر شده است.
این دسته حتی ویژگی
اقتدارگرایی و استبدادطلبی را از کهنالگوهای شخصیت ایرانی میدانند. یعنی معتقدند
سلطهگری و سلطهپذیری آنقدر در جامعه ما تکرار شده که با گذشت زمان و در زندگی
نسلهای پیدرپی، بر روان ما نقش بسته است و در ذهن ما لنگر انداخته و ریشهدار
شده است بهصورتیکه بهسادگی نمیتوان آن را تغییر داد. نداشتن احساس امنیت، از
ویژگیهای شخصیت ایرانی است که او را به خشونتورزی و ستیزهجویی سوق میدهد.
براساس این دیدگاه، ما ایرانیها از پایبست شخصیتی صلحطلب نداریم. میزان بالای بدبینی، بیاعتمادی و
اعمال خشونت در جامعه امروز واقعیتهایی است که این عده برای اثبات مدعای خود به
آن اشاره میکنند.
در مقابل، عدهای هستند
که معتقدند فرهنگ ایرانی و اسلامی ما پتانسیلهای زیادی برای صلحطلبی و دگردوستی
دارد. آنها به انجام امور خیریه و کمکرسانی به دیگران، میهماننوازی، احترام به
دیگران، ادبیات غنی از داستانها و تمثیلهایی که تأکید بر صلح و آرامش دارند،
اشاره میکنند.
درهرصورت چنین پتانسیلی منجر شده که
نهادهای موجود در جامعه ایرانی، با توجه به موقعیت ویژه دارای هر دو رویکرد صلحطلبی
یا ستیزهجویی باشند. در ادامه به بررسی دو نهاد دولت و خانواده و همچنین شخصیت
فرد صلحطلب یا ستیزهجو میپردازیم.
دولت ستیزهجو و دولت صلحطلب
به نظر میرسد، با توجه به هر دو
رویکرد، جامعه ایرانی ظرفیت و تجربه هر دو امر ستیزهگری و صلحطلبی را داشته است.
دولتهایی که در ایران سر کار میآیند، با توجه به همین دو رویکرد سیاستهای کلی
خود را ترسیم کردهاند. برخی دولتها تأکید بر اقتدار و ایجاد فضاهای امنیتی داشتهاند
و برخی دیگر بر اهمیت رایزنی، گفتوگو و تعامل با جهان تأکید دارند. البته، انتخاباتهای
اخیر در ایران نشان میدهد برای افکار عمومی و نسلهای جدید گفتوگو و تعامل با
دیگری، اهمیت بیشتری دارد و میل به رویکرد صلحطلبی درحالحاضر تا حدودی بر منش
ستیزهگری غلبه کرده است. اینکه چنین روندی پابرجا بماند یا خیر، بستگی به انتخاب
مردم در آینده دارد.
از خانواده ستیزهجو تا خانواده صلحطلب
در کنار دولت و نهادهای دیگر، نهاد
خانواده نیز در ایجاد شخصیت صلحطلب یا ستیزهجو نقش اساسی دارد. با توجه به دو
رویکرد صلحطلبی و ستیزهجویی میتوان دو نوع خانواده را از هم متمایز کرد؛
خانواده ستیزهجو و خانواده صلحطلب. در خانواده ستیزهجو، نظم سلسلهمراتبی حاکم
است. پدر قدرتمندتر از بقیه و در رأس قرار دارد. بعد از او پسر بزرگتر و سپس
کودکان به ترتیب سن جای دارند. هرگاه در این سلسلهمراتب خدشه و اختلالی ایجاد
شود، خانواده دچار مشکل میشود. به این معنا که هرکس همسو با نظم موجود در این سلسلهمراتب
باشد، میتواند در قدرت و ثروتی که در دست مرد خانواده است، سهیم باشد اما زن یا
هر کدام از فرزندانی که بخواهند نظم موجود را به چالش بکشند، با خطر محرومیت از
منابع و منافعی که در دست یک نفر است (پدر خانواده) مواجه میشوند. در گذشته پیروی
از این سلسلهمراتب رایج و غالب بود اما در دوران معاصر چنین ساختار عمودی قدرت در
خانوادهها رو به زوال است و میل بهچالشکشیدن سلسلهمراتب قدرت از سوی اعضای
بدنه هرم قدرت خانواده بیشازپیش دیده میشود. نوع دوم خانواده، خانواده صلحطلب
است که در آن کودکانی صلحطلب پرورش مییابند. در این سبک از خانواده که امروزیتر
است، ایده توزیع عادلانه قدرت میان همه اعضای خانواده مطرح است. در این خانوادهها
افراد صلحطلب و آگاه در پی برقراری رابطه برابر و ایجاد «خانواده مدنی» هستند. خانوادهای که در آن روابط بهدور از
سلطهگری و سلطهپذیری است و زنان و جوانان نیز در فرایند تصمیمات مهم سهیم هستند.
در چنین خانوادههایی «فردیت» نیز اهمیت بیشتری یافته و اعضای خانواده برای حوزه
خصوصی یکدیگر احترام بیشتری قائلاند. گفتوگو و تعامل از عمدهترین ویژگی چنین
خانوادههایی است. این خانوادهها در مواجهه با مشکلات موجود و چالشهای پیشرو با
گفتوگو و مذاکره به حل مسئله میپردازند و به همین دلیل فرزندان آنها از همان
آغاز به مهارت حل مسئله و گفتوگو با دیگری آشنا میشوند.
شخصیت ستیزهجو و شخصیت صلحطلب
جامعه از نهادهای مختلفی ایجاد شده
است که شخصیت پایهای افراد در بهوجودآوردن این نهادها اهمیت دارد. شخصیت صلحطلب،
نهادهای صلحطلب و در نهایت جامعهای صلحطلب به وجود میآورد و برعکس شخصیت ستیزهجو،
نهادهای ستیزهگر و جامعهای ستیزهجو ایجاد میکند. برای فهم بهتر این
موضوع لازم است بدانیم شخصیت صلحطلب چه ویژگیهایی دارد. نگرش یک فرد صلحطلب از نگرش
افراد دیگر متمایز است.
شخصیت صلحطلب دارای چند ویژگی است که
او را از دیگران متمایز میکند:
١) پذیرش گوناگونی
و تفاوتها.
٢) افراد صلحطلب
توانایی سهیمشدن در ارزشها با دیگران را دارند.
٣) احترام به حوزه
خصوصی دیگران.
٤) برخورداری از
دیدگاه چندخطی به جای دیدگاه سیاه و سفید به جهان پیرامون. افراد صلحطلب جهان را با عینک خوب و بد و صفر و صد نمیبینند؛
آنها خاکستریها و میانههای این دو طیف را نیز در نظر میگیرند.
٥) برخورداری از
روحیه انتقادپذیری و نقادیگری، یعنی هم انتقاد دیگران به خود را میپذیرد هم با
استدلال به انتقاد از دیگران میپردازد. آنها نهتنها از مجیزگویی دیگران پرهیز میکنند
بلکه از ستایششدن افراطی از سوی دیگران نیز بیزارند.
روند کلی در جامعه امروز ایرانی نوید
صلح بیشتر را میدهد اما همیشه و در همه جوامع امکان بازگشتن به رویههایی قدیمی
وجود دارد. به نظر میرسد، نسلهای جدیدتر به دلیل وجود آگاهی بیشتر و تجربه تلخ
ستیزهجویی میل بیشتری به صلحطلبی دارند اما تا رسیدن به جامعهای صلحطلب راه
درازی در پیش داریم. تبدیل این میل به واقعیت فرایند پیچیدهای است. بهترین مکان برای
پرورش روحیه و شخصیت صلحطلب خانواده است. تا در خانواده توزیع برابرانه قدرت و
سهیمشدن همه اعضا در تصمیمگیری رخ ندهد، جامعه صلحطلب نخواهیم داشت. والدین
ستیزهجو فرزندانی ستیزهجو و ضعیف پرورش میدهند و والدین صلحطلب و برابرخواه،
فرزندانی توانمند را که در حد امکان همه استعدادهای آنها به بلوغ رسیده باشد،
تحویل جامعه میدهنداینجا.