مؤلفه های کلیدی سیاست در تجربه تاریخی ایران باستان
. ویژگی دیگر تلفیق دین و سیاست در ایران باستان است بهگونهای که خللی به هم وارد نکنند. در بیشتر مقاطع تاریخ ایران باستان این دو را در کنار هم میبینیم.
علی محمودی :آنچه «ایران باستان» نامیده میشود، تجربهای ۱۳سدهای است که از زمان تأسیس حکومت ماد در حوزه ایران در ٧٠٠
سال پیش از میلاد شروع میشود تا دوره اسلامی و سقوط ساسانیان. این دوره تاریخی
طولانی دارای ابعاد و ویژگیهای بزرگی بوده و فرازونشیبهای زیادی داشته است.
متأسفانه در مورد ایران باستان دو نگاه صفروصدی همواره وجود داشته است. یکی نگاه
منفی پیش از انقلاب که چپها این دوره و مفاهیم آن را مورد تشکیک قرار میدهند. پس
از انقلاب نیز برخی جریانها به ایران باستان حمله کردند و این روزها نیز جریانهای
قومگرا که از قضا در تاریخ کاملا با هم مشترکند و از ایران باستان جدا نیستند،
ولی تهدیدی برای کلیت ایران بهشمار میآیند. در دوره پهلوی هم با نوعی تاریخسازی
به این دوران نگریسته میشود. اگر بخواهیم بهدور از نگاه صفروصدی به تاریخ ایران
باستان بنگریم، ویژگیهای برجسته آن عبارتند از: طبق آنچه بسیاری از نظریهپردازان
سیاسی مطرح میکنند، بزرگترین دستاورد ما ایرانیان در ایران باستان، پیریزی حکومت
در شکل سلسلهمراتبی است. یکی از کسانی که ایرانیها را در این زمینه پیشگام میداند
هگل است. این نوع حکومت مغایر با قدرت عشیره و قبیلهای است و در آن شکل جدیدی از
سلسلهمراتب در قالب پادشاهان پارس ساخته میشود و به نقاط دیگر دنیا هم میرود.
بسیاری میگویند این بزرگترین ویژگی ایران باستان بهخصوص در دوره هخامنشی است.
داریوش یکم جادهسازی را گسترش داد و تیمهای نظارتی را به گوشهوکنار شاهنشاهی میفرستاد.
همچنین بحث پست و سازماندهی اداری در این دوره مطرح میشود. این مدلها تا امروز
در ارتش و سیستم اداری و... توسط دولتهای مدرن هم ادامه مییابد.
ویژگی دوم، اندیشههای انسانمدار است
که ایرانیان باستان پیشتاز آن هستند و نمونه آن را در سند کوروش، مهمترین سند
ایران باستان، به شکلی روشن میبینیم. در برخی اسناد رومی رفتار مناسب ایرانیان را
حتی در دوران جنگ که انتظار است رفتار خشن دیده شود، رفتار انسانی میدانستند. در
جنگ کوروش با مصریان وقتی فضای جنگ بهگونهای است که پیروزی برای سپاه ایران محرز
شده، به شمشیرزنان دستور عقبنشینی میدهند و سپاه تیروکمان را بهعنوان نیروی پشتیبانی
فعال میکند تا تلفات دشمن به حداقل برسد. جایجای تاریخ ایران باستان انباشته از
این رفتارهای انسانی است. ازدواج بین اعضای سلطنت و اقلیتهای مذهبی را در این
دوره شاهدیم. چندین ملکه مسیحی و یهودی در دربار شاهان ایرانی وجود داشته است.
البته این مفهوم با حقوقبشر امروزی فرق میکند و بیشتر به این معنی است که حکومت
براساس یک چارچوب اخلاقی رشد میکند و البته با تفکر اومانیستی غربی فرق میکند.
ویژگی دیگر این دوران، دادگری پادشاه است. هرجا هر پادشاهی پای خود را فراتر از
این مرز میگذارد محکوم به نابودی است. همینطور بحثی که امروز بهعنوان حکمرانی
خوب مطرح میشود، رگههایی از آن را در ایران باستان میبینیم.
مؤلفه بعدی تعیین مرزهاست که در
شاهنامه هم وجود دارد. گذرنامههای امروزی در آن زمان ریشه دارد و فقط با اجازه
شاه کسی میتوانست از مرز عبور کند. تأکید شاهان اشکانی این
است که روم هیچگاه از رود فرات عبور نکند. فرات بر این اساس آنچنان نیروی اسطورهای
پیدا میکند که جنگهای زیادی در کنار این رود به وقوع میپیوندد و شاهان زیادی از
جمله چند شاه اشکانی در کنار این رود کشته و به خاک سپرده میشوند. بعد از ورود
تشیع هم فرات نماد مذهبی پیدا میکند؛ همانطور که در مرز شرقی جیحون این حالت را
دارد. تعریف از خود و دیگری مفهوم دیگری
است که در این دوره شکل میگیرد. مفهوم ایرانشهر که در دوره ساسانی به وجود میآید
ادامه مفهوم پارس در دوره هخامنشی است. ویژگی دیگر تلفیق دین و سیاست در ایران باستان است بهگونهای
که خللی به هم وارد نکنند. در بیشتر مقاطع تاریخ ایران باستان این دو را در کنار
هم میبینیم. استثناهایی مثل سرکوب مزدک را در ایران باستان با همه اما و اگرها
خیلی کم میبینیم و حتی در دوره ساسانی که به سرکوب اقلیتها معروف است شاهی مثل
بهرام سوم سیاستی مخالف این نگاه رسمی دارداینجا.