چرایی ظهور عوام گرایی در صحنه سیاسی ایران؟
در علوم سیاسی، از نظر ساختاری دو علت برای گرایش به عوامگرایی ذکر میشود که هر دو علت در فضای سیاسی ایران به صورت چشمگیر وجود دارد و گمان نمیرود که در کوتاهمدت و در میانمدت، این دو علت از فضای سیاسی ما رخت بربندند.
علت نخست برای ظهور عوامگرایی اینست که سیاست بیش از اینکه بر احزاب ریشهدار و نهادهای مقتدر و مستقل سیاسی استوار باشد، جنبة فردی پیدا کند. کارکرد اصلی نهادهای سیاسی اینست که به تودههای از هم گسستة مردم شکل دهند و آنان را مدیریت کنند. اگر حزبی در قدرت قرار گیرد، آن حزب برنامة مدونی خواهد داشت و نخبگانی که در رأس حزب قرار دارند مسؤول تدوین و پیگیری برنامههای منسجم هستند. هنگامی که آن حزب از قدرت خارج میشود، زمان خوبی برای بازنگریِ عملکرد گذشته است و حزب میتواند برنامههای بعدی خود را تنظیم کند. در کنار احزاب، نهادهای مقتدر و مستقل سیاسی، مانند اتحادیهها، اصناف و اتاقهای فکر، همواره با چشمانی باز، مسیر سیاسی جامعه و عملکرد سیاستمداران را پیگیری و رصد میکنند و با انعکاس اخبار و تحلیلهای متنوع، فضای سیاسی کشور را به واقعیتهای اجتماعی نزدیکتر میسازند. با بحثهای مستمرّ و تخصصی که این نهادها در موضوعات سیاسی انجام میدهند، به ادبیات سیاسی جامعه غنا میبخشند و زوایای تاریک و پنهان مسائل و مشکلات را روشنتر میکنند. در نظام سیاسی ما متاسفانه هم احزاب سیاسی حضور ضعیفی دارند و هم نهادهای مقتدر و مستقل، از کارنامة درخشانی برخوردار هستند. فقدان این نهادها همواره زمینه را برای ظهور یک عوامگرا فراهم میسازد. او ادعا میکند که میتواند به تنهایی و به سادگی، همة مشکلات را حل کند و چون جامعه به پیچیدگی مسائل توجه ندارد، به راحتی فریب سخنان زیبای او را میخورد.
عامل دوم برای عوامگرایی آنست که سیاست همگانی شود. همان طور که اگر طبابت همگانی شود و همة مردم هم تشخیص بیماری بدهند و هم تجویز دارو کنند، سلامت عمومی به مخاطره میافتد، اگر سیاست هم عمومی شود، زمینة ظهور عوامگرایی بیشتر خواهد شد. مثلاً در کشور انگلستان که سیاست، در عمل، مخصوص طبقة خاصی است که در دانشگاههای برتر مانند کمبریج و آکسفورد در رشتههای مرتبط تحصیل کرده و تجربیات و کارنامة سیاسی قابل توجهی دارند، شانس ظهور عوامگرایی کمتر است. در مقابل، در ایران، سیاست به ویژه پس از انقلاب اسلامی، بسیار عمومی شده است. اگر دقت کنید در جمعهای عمومی همه در مورد مسائل سیاسی خود را صاحب نظر میدانند و اظهار نظر میکنند. در شبکههای اجتماعی نیز تحلیلهای کلیشهای از مسائل سیاسی به وفور یافت میشود، اگرچه معمولا سادهلوحانه و کمعمق است. البته اشتباه نشود، حضور مردم در عرصة سیاسی و توجه و علاقة آنان به مسائل سیاسی، و بالاتر رفتن آگاهی سیاسی آنان هیچ مشکلی ندارد و بسیار مثبت است، همان طور که بالاتر رفتن آگاهیهای عمومی مردم از مسائل پزشکی و سلامت و توجه بیشتر آنان به آن حوزه اشکالی ندارد. آنچه مسألهساز است این است که هر کسی خود را صاحبنظر و مستغنی از متخصصان و نهادهای تخصصی بداند. به این دلیل است که گفته میشود: عمومی شدن سیاست، آن را عوامانه میکند و زمینه را برای ورود عوامگرایان به قدرت فراهم میسازد. عوامگرایان که معمولا از خارج از حوزة سیاسی وارد عرصة سیاسی میشوند، خود را صاحب نظر دانسته و بدون اینکه از نزدیک آشنایی با نظام پیچیدة مدیریت کشور و مقولة قدرت داشته باشند، با اعتماد به نفسی افسانهای، خود را شایستهترین فرد برای اصلاح همة مشکلات قلمداد میکنند.
منبع: پارسینه--اینجا