خطر بازگشت سودازدگان ، جدی است !!
سعید حجاریان: معجزه هزاره سوم هم حیف کرد، هم میل/بعضیها گفتند به احمدینژاد رأی ندادیم، اگر چنین باشد٬ معلوم نیست از کجا رأی آورد
سعید حجاریان در دومین سالگرد تشکیل دولت حسن روحانی، در گفتوگویی، به روایت دوران انتخابات پرداخت و با تاکید بر اینکه "در دولت پیشین «سودا» بر «عقلانیت» غلبه داشت و آن را از اعتدال و تعادل خارج کرده بود"، خاطرنشان کرد که خطر بازگشت سودازدگان، جدی است.
حجاریان٬ چهره همیشه پر نفوذ اصلاحطلبان در گفتوگو با ما راوی روزهایی سرنوشتساز شد. از دلایل تصمیم اصلاحطلبان برای مشارکت فعال در انتخابات سخن گفت و با تأکید بر اینکه در دولت پیشین «سودا» بر«عقلانیت» غلبه داشت و آن را از اعتدال و تعادل خارج کرده بود٬ به مرور وضعیت ناگوار کشور در آن روزگاران پرداخت و تأکید کرد که اصلاحطلبان به انتخابات وارد شدند تا برای «تقلیل مرارت» میهن و مردم با دیگر فعالان تحولخواه٬ وحدت کنند و در نهایت هم به گزینه حمایت بی قید و شرط و بدون سهمخواهی از نامزدی و دولت روحانی رسیدند. حجاریان٬ البته هنوز نگران است و هشدار میدهد تا زمانی که زمینه پذیرش باقی است٬ خطر بازگشت سودازدگان هم جدی است. پاسخهای او به شیوه همیشگی٬ کوتاه اما حاوی نکاتی تأملبرانگیز است.
بخشهایی از گفتوگوی حجاریان با روزنامه ایران در پی میآید:
راهبردهای اصلاحطلبان در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری چه بود؟
انتخابات 24 خرداد برای اصلاحطلبان از دو بعد اهمیت داشت؛ بعد نخست بازگشت به «عقلانیت» بود. بنده پیشتر هم گفتهام دولت قبل «سودایی» بود؛ دولت٬ نماینده عقل است؛ اما در دولت پیشین «سودا» بر «عقلانیت» غلبه داشت و آن را از اعتدال و تعادل خارج کرده بود. برای نمونه رئیس دولت قبل یکبار اعلام کرد دانشمندی داریم که به صحرا نگاه میکند و با همان نگاه تشخیص میدهد زیر زمین کجا معدن مس است و کجا معدن آهن.
این روایت موثق است؟
بله فیلمش هم هست. من پس از جستجوی فراوان متوجه شدم این فرد٬ شخصی است که رئیس دولت٬ ایشان را به وزیر بهداشت و درمان کابینهاش معرفی میکند تا وزیر امکانات مورد نیاز را در اختیار ایشان قرار دهد.
این آقای حکیم هم از وزیر برای راهاندازی یک مرکز تشخیص درخواست وام میکند. مرکزی که قرار بود در آن با نگاه و ورانداز کردن بیماران آنها را «سیتیاسکن» و «ام.آر.آی» کند. این حکیم مدعی بود که میتواند با نگاهکردن از مغز سر تا نوک پا مثل اسکن کردن سلولها و غدد سرطانی را تشخیص دهد و حتی تشخیص دهد آیا تومور بدخیم هم دارد یا نه! همان موقع وزیر بهداشت واکنش نشان میدهد و میگوید اینها همه خرافه است و همین ماجرا٬ یکی از دلایل برکناری آن وزیر میشود.
نمونه دیگر تأسیس دانشکدهای به نام «علوم و فنون نوین» در کنار دانشکده بسیار با سابقه فنی دانشگاه تهران بود. دانشکده فنی دانشگاه تهران محل انباشت 80 سال تجربه است. اما سال 1388 به موازات این دانشکده٬ دانشکده جدید «علوم و فنون نوین» تأسیس میکنند تا در آن رشتههایی با عناوین پر طمطراق نظیر «مکاترونیک» و «میکرونانوتکنولوژی» تدریس شود. هم استادانش رفقای رئیس دولت بودند و هم دانشجویانش. دانشکدهای بود که دورهمی تأسیس کرده بودند برای خودشان و رفقایشان که گویا اخیراً از سایت دانشگاه تهران حذف شد. این حذف بعد از آنی بود که کلی هزینه صرف
ساخت ابنیه و لابراتوار و فضای آموزشی آن شده بود. این آقایان درک این را نداشتهاند که علم خصلتی انباشتی دارد٬ نمیشود فردی با رفقای خودش تصمیم بگیرد یک شبه دانشکده تأسیس کند. از سوی دیگر معلوم نیست استادان آن دانشکده کذا کجا درس خواندهاند و دارای چه مدرکی هستند؟ ابهامها راجع به آن به حدی بوده است که نهایتاً مسئولان را مجاب به حذف آن از سایت دانشگاهی با قدمت 80 ساله کند.
از این قبیل مثالها فراوان میتوان زد٬ مانند اینکه یکبار رئیس دولت اعلام کرد٬ دختر نوجوان کم سن و سالی در خانهشان انرژی هستهای تولید کرده است و اینک پس از چند سال معلوم نیست که آن نوجوان دانشمند کجاست؟ نمونه دیگر٬ یکبار رئیس دولت تصمیم گرفت آب دریای خزر را با دستگاههای آب شیرینکن تصفیه کرده و از فراز رشتهکوه البرز با پمپهای قوی آن را به دشت پاییندست سمنان و گرمسار برساند تا از این طریق کویر را آباد کرده و در آنجا صیفی بکارد. من پیگیر بودم که طرح توجیهی این پروژه عظیم کجاست؟ بعدها معلوم شد٬ یک جزوه هفده٬ هجده صفحهای٬ کل منبع این پروژه قرار بوده
است. حتی یادم هست تلویزیون نشان داد که رئیس دولت٬ کنار دریای مازندران با هشت دستگاه دکوری٬ عکس میگرفت و اندیشمندان نیز برای وی توضیح میدادند که تا چه اندازه این پروژه مقرون به صرفه است. حالا بگذریم؛ اگر بخواهم همه سودازدگیها را در عرض هشت سال توضیح دهم مثنوی هفتاد من کاغذ میشود٬ چه آنجا که گفت ما قرار است برای جهان٬ مدیریت کنیم و برای اداره آن طرح و برنامه داریم و چه آنجا که گفت امریکاییها قصد
دارند امام زمان را ترور کنند و چه آنجاکه از پشت شیشه دودی اتومبیل تشریفاتی در اجلاس سازمان ملل میتواند یک طفل اسپانیایی زبان را در حال عبور لبخوانی کند که مدام میگفته٬ محمود٬ محمود! و چه قصه مشهور هاله نور.
کاغذپاره خواندن قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل و چه وعدهای که به هر ایرانی داد که هزار متر زمین مشجر به آنها میدهد و قس علی هذا. میخواهم بگویم دولت معجزه هزاره سوم «هم حیف کرد» و «هم میل». نمیدانم حیفش بیشتر بود یا میلش. این به عهده کارشناسان اقتصادی است که میزان حیف و میل را معلوم کنند.
آیا اصلاحطلبان در شرایط امروز پس از 92 هم وظایفی دارند؟
میگویم بله. انتخابات یک عقد قرارداد است و این قرارداد نقطه عزیمت خوبی است. اصلاحطلبان میتوانند برای بحرانهای مختلف ایده بدهند. کارشناسان اصلاحطلب میتوانند با یاری رساندن در حل بحرانها٬ تقلیل مرارت کنند و از تبعات سودازدگی بکاهند. علاوه بر این٬ باید افشاگری کنند و بگویند سودازدگی چه بر سر جامعه آورده است. اصلاحطلبان باید از تجارب خودشان استفاده و به تداوم دولت آقای روحانی کمک کنند٬ باید بکوشند روحانی دوام آورد و بماند. ما در حال حاضر آلترناتیوی برای آقای روحانی نداریم. البته دولت هم باید اشکالات و کاستیهای خودش را اصلاح کند و اگر لازم است حتی کابینه را هم ترمیم کند. من سال گذشته هم همین را گفتم. ممکن است احمدینژاد برنگردد که برنمیگردد اما همجنس و مشابه او ممکن است روی کار بیاید و این یعنی بازگشت به دوره «سودازدگی» و البته دور ریختن همه تلاشها٬ زحمتها و هزینهها.
سودازدگی و پوپولیسم همپوشانی دارند؟
حتماً دارند اغلب پوپولیستها٬ سودازده هم هستند؛ هوگو چاوز هم سودایی بود. برای سودازدایی چه باید کرد؟ این موضوع تا حدی ریشههای فرهنگی دارد. ببینید در ایران چند نفر ادعا میکنند امام زمان هستند؟ به صرف همین ادعا چقدر آدم جذب این افراد میشوند؟ اگر مجوز «لاتاری» بگیرید خواهید دید چقدر کارتان رونق میگیرد. گلدکوئیستها چقدر رواج پیدا کردند؟ «گنجیاب» چقدر خریدار دارد؟ همه اینها ناشی از سوداست.
پس معتقدید خطر بازگشت سودازدگان همیشه وجود دارد؟
بله٬ مادامی که زمینه پذیرشاش وجود دارد امکان بازگشتش هم هست.
وظیفه نخبگان برای جلوگیری از بازگشت سودافروشان چیست؟
باید با خرافه مبارزه کرد؛ نردبام برای این است که افراد پله پله بالا بروند؛ مانند ارتش که افراد کم کم درجههای بالاتر میگیرند؛ اما گاهی این اتفاق نمیافتد؛ چاپلوسها ترقی میکنند؛ جمشید بسماللهها و بابک زنجانیها بازار را در دست میگیرند. این موضوع مختص یک زمینه نیست و در همه حوزهها دیده میشود؛ برای نمونه طرف با نمره 10 بورسیه گرفته و استاد میشود. وقتی این اعمال را مردم میبینند باورشان میشود که میتوان میانبر زد و معمولاً 99 درصد میانبرها راه به ناکجاآباد میبرد٬ بجز خسران برای حرث و نسل ثمری ندارد. برای مثال مطابق محاسبه بانک مرکزی در دولت قبل فقط 124 میلیارد دلار هزینههای «فاقد سند» وجود دارد. با این پولها همه کار میتوان کرد. همین الآن دار و دسته دولت سابق به افراد میگویند برای مجلس نامزد شوند تا خرج تبلیغاتتان را بدهند.
پولهایی که اشاره کردید مربوط به زمانی است که دولت احمدینژاد مستقر شد و به منابع دسترسی پیدا کرد٬ اما سؤال این است که این دولت چگونه به مرحله استقرار رسید؟
توزیع پول از سوی احمدینژاد از زمان شهرداری شروع شد. در زمان استانداریاش در اردبیل هم شائبههایی وجود داشت.
شما و بقیه اصلاحطلبها در آن زمان متوجه ظهور و گسترش این خطر بودید؟
سال 84 مقالهای با عنوان «خطر پوپولیسم» نوشتم و هشدار
دادم ممکن است کسی بیاید و ادعاهای پوپولیستی مطرح کنند. آن موقع ادعا کرده بودند که پول نفت
را سر سفره مردم میآوریم و 40 هزار تومان هم یارانه میدهیم. در مقاله
«حاشیه علیه متن» نیز به این خطر اشاره کردم؛ خطری که هنوز هم وجود دارد؛ در خیلی
از شهرها٬ مرکز شهر به اصلاحطلبان رأی میدهند اما در حاشیه٬ آرا نصیب اصولگرایان
میشود. یکی از هدفهای ما در انتخابات سال ٬92 حذف دولت سودایی بود. آقای روحانی
هم دیدگاه مشابهی داشت. ایشان در دورهای از مجلس٬ عضو فراکسیونی بود که به
«فراکسیون عقلا» معروف بود. روحانی در آن دوره دنبال چه بود؟ غریزهاش حس کرده بود
سودا در کشور زیاد است. بنده چند سال با آقای روحانی گعده داشتم و براساس شناختی
که از ایشان دارم٬ سخن میگویم.تفصیل مطلب در اینجا