وکیل و وزیر (از جمله اشعار تنزی که در مجلات دهه 20 منتشر می شد )
وکیل و وزیر
وزیر گوید : نَــرَم ، وکیل گوید : بِــدوش
شب ز وزیری شریف کرد حریفی سؤال
کز چه به مجلس کنند با تو وکیلان جدال ؟
گفت :هر آن کس که شد صالح ونیکو خصال
از پـی خدمت به خـلق ، هیچ نیابد مجال
ز آن که در این مملکت ، همیشه با جنب و جوش
وزیــر گـویـد : نَــرَم ، وکـیـل گـویــد : بِــدوش
تو هم اگر چون منی ز باج دادن بری
خورد به دارائی ات لطمه ی اسکندری
اگر دو صد لایحه بـه اهـل مجلس بری
با تـو بـه تـصویـب آن ، کس نکند یاوری
یار شود سست رأی ، گر تو شوی سخت کوش
وزیــر گـویـد : نَــرَم ، وکـیـل گـویـد : بِــدوش
تقی کند های و هوی ،که در فلان ره بدو
نقی کند قیل و قال ،که مرد آن ره مشو
آن همه گوید : بیا ! این ،همه گوید : برو!
غرض وکیلان کنند تو را بدین گونه هو
و گر که حرفی زنی کس ندهد حرف گوش
وزیر گوید : نَــرَم ، وکیـل گوید : بِــدوش
رئــیس دولت اگر بــاج سبیلی نداد
گشت به مجلس دچار با عدم اعتماد
در این دیار آن که شد شریف و نیکو نهاد
نامده بر روی کـار از سر کار اوفتاد
رفت و دل آسوده شد زآن همه جوش و خروش
وزیـر گـویـد : نَــرَم ، وکـیـل گـویـد : بِــدوش
دست صداقت بود بسته در ایام تو
تا ز مِی بند و بست پر نشود جام تو
ساقی مجلس دگر نمی شود رام تو
تا ندهی کام وی ،نمی دهد کام تو
یـار شـود پـرده در گر نـشوی پـرده پوش
وزیـر گـوید : نَـرَم ، وکیل گوید : بِــدوش
27/3/14