شعر طنز سیاسی از اشعار دهه 20
الاغ در باغ
هرکس کامروز در سر نیست شور میهنش
دشمن میهن ، کند فردا جدا سر از تنش
آنکه بهر گل به گلزار اجانب روی کرد
جای گل ز آن باغ ، تنها خار گیرد دامنش
هیچگه عاقل نجوید انحراف از راه راست
کاندرین ره پرتو عقل است شمع روشنش
آن دهاتی کز اصول کشت وزرع آگاه نیست
نه ز گاوش می برد سود و نه از گاو آهنش
بهر گل ها باغبان بیهوده می ریزد عرق
تا الاغ و گاو و یابو می چرد در گلشنش
چون عیال بنده در دوزندگی استاد نیست
تنگ یا کوتاه خواهد شد بلوز و دامنش
چونکه خانم از پــلو پختن ندارد اطلاع
می شود هم گوشت ضایع ، هم برنج و روغنش
مرد نتوان خواند آن کس را که در حل امور
گیرد از خواهرزنش دستور یا مادر زنش
هرکه دارد سوی خارستان گمراهی گذر
خود شود مضطر چو افتد خار در پیراهنش
گر که عفریت خیانت فتنه می زاید مدام
این عجب نبود ،که کردست اجنبی آبستنش
25/6/17