مکتب کینز (در خصوص حل بحران اقتصادی دهۀ 30 میلادی)
مکتب کینزی
مقدمه :
این مکتب بعد از بحرانهای 1922-1933 شکل گرفت ،محور آن بر دخالت دولت برای جلوگیری از بحران ورکود بود ،قبل از آن مکتب مسلط مکتب کلاسیک ونئو کلاسیک ، که مبتنبی بود بر عدم دخالت دولت در اقتصاد ودر مقابل آن با بحرانهای دهۀ 30مکتب کینزی با محوریت دخالت دولت در اقتصاد وچسبندگی دستمزد وقیمت که در صدد بیان بحران بود ، شکل گرفت ودر سال 1970با انتقاد به مکتب کینزی به خاطر کم توجهی به زیربنای اقتصاد خرد مکتب نئوکینزی شکل گرفت .
1 - دیدگاه محوری کینز :
دو موضوع باعث مطرح شدن این نظریه شد .الف : بیکاری وسیع در آن دوره . ب : از نظر کینز نوسانات در تقاضای کل منبع اساسی تغییرات در فعالیتهای اقتصادی در سطح کلان است .
کینز در کتاب نظریه عمومی ؛ به دنبال این هستند که چه چیزی درآمد ملی یا به عبارتی میزان اشتغال را مشخص می کند که تئوری کینز در پاسخ تقاضای مؤثر (تقاضایی که توسط مصرف ،سرمایه گذاری ومخارج دولت مشخص می شود )می باشد یعنی تعدیل در مقدار به جای تعدیل در قیمت ،یعنی اینکه تقاضا عرضه را مشخص می کند برعکس نظریه کلاسیکها
2 – فرضیه های مکتب کینزی :
- انعطاف ناپذیری دستمزد :یکی از دلایل مطرح شدن نظریه کینز بیکاری وسیع دهۀ 30 بود
- افزایش قیمتها : دیگری روش کلاسیکها که معتقد بودند با کاهش دستمزد بیکاری رفع می شود
کینز در پاسخ معتقد به افزایش قیمتها بود چون این کار منجر به کاهش حقیقی دستمزد می شود (اگر چه به ظاهر و اسمی شاید مقدار دستمزد کاهش نداشته باشد)و در نتیجه باعث تعادل و اشتغال کامل ودر نهایت منجر به رفع بیکاری می شود ،البته افزایش قیمتها هم با افزایش تقاضا صورت می گیرد این مورد از نظر سیاسی هم مطلوب است چون اگر دستمزد کاهش پیدا کند کارگران اعتراض می کنند اما اگر قیمتها زیاد شود با افزایش تقاضا ، این خارج از حیطۀ دخالت کارگرها است وجلو اعتراض آنها گرفته می شود .-اما اگر اینجا اشکال شود که با کاهش دستمزد قیمتها هم کاهش می یابد و در نتیجه تقاضا افزایش می یابد و پول هم به ارزش حقیقی خودش می رسد ویک بازار تعادلی شفاف بوجود خواهد آمد ،
کینز در کتاب نظریه عمومی پاسخ می دهد :این کار به دو دلیل مردود است ؛1- به دلیل وجود دام نقدینگی 2 – بی کششی سرمایه گذاری ، چون با کاهش قیمتها نرخ بهره هم پایین می آید که این انگیزه سرمایه گذار را برای سرمایه گذاری کاهش می دهد ، طرفداران نظریه کلاسیک به این نظر کینز اعتراض کردند که نظر او باعث رکود می شود به خاطر تعدیلات آرام عرضه وتقاضا ، در سال 1960 طرفداران کینز (کلاور و هاف وود )به آن پاسخ دادند :با رد کردن نظریه بازار تعادلی شفاف ، این دو نفر معتقد ند کلاسیکها مطلب مورد اعتراض کینز را که بازار حراج گذار است را تشخیص نداده اند وبه مباحث اصلی کینز نپرداخته اند در حالی که در مباحث کینز بازار حراج گذار والرسی وشفاف شدن سریع بازار ثبات در اشتغال کامل وجود ندارد .
فرض دیگر مکتب کینزی ؛ مصرف وسرمایه گذاری است :
در مدل کینز مصرف تابع درآمد است برعکس کلاسیکها که مصرف را تابع نرخ بهره می داند اما کینز سرمایه گذاری را تابع نرخ بهره می داند واشتغال هم تابع سرمایه گذاری است که با نوسانات ناگهانی روبرو است پس نوسانات اقتصاد ناشی از شکننده بودن سرمایه گذاری است که ناشی از بی ثباتی انتظارات است چون نوسانات سرمایه گذاری باعث انتقال تقاضای کل می شود که این هم منجر به نوسانات اقتصاد می شود پس باید سرمایه گذار ی کنترل شود .
اگر سرمایه گذاری در کنترل دولت یا نیمه دولتی باشد ودر برنامه های بلند مدت سرمایه گذاری کند به احتمال زیاد جلو نوسانات اقتصاد گرفته می شود .
فرضیه دیگر کینزی ؛نرخ بهره :
کلاسیکها نرخ بهره را تابع بازده سرمایه می دانند اما کینز نرخ بهره را تابع عرضه پول توسط مقامات ،
نرخ بهره پاداش نقد نگه داشتن پول است ،چون پول در فعالیتهای اقتصادی بسیار مؤثر است .
دست آوردهای کینز :
1- اثر سرمایه گذاری بر روی در آمد واشتغال (ضریب فزاینده )
2- اثر نرخ بهره بر روی سرمایه گذاری –(کارایی نهایی سرمایه )
3- اثر عرضه پول ،سیاست پولی بر روی نرخ بهره (دام نقدینگی )
تفسیر انقلاب کینزی :
1- کلاسیکها به اطمینان وقابل پیش بینی بودن نسبی انتظارات معتقدند ،کینز به عدم ثبات وغیر قابل پیش بینی بودن
2- نئوکلاسیکها به تجزیه وتحلیل جزئی اعتقاد دارند اما کینز به روش تعادل عمومی در سطح کلان
3- کلاسیکها ونئوکلاسیکها به دو بخشی بودن اقتصاد اعتقاد دارند ،اما کینز در تلاش بود نیروهای حقیقی وپولی را در مشخص کردن سطح محصول واشتغال درهم ادغام کند .
اصول وعقاید مکتب کینزی :
1-تأکید بر اقتصاد کلان وتعیین جهت به وسیله تقاضا :
تأکید کینز بر مصرف ، پس انداز کل ، درآمد کل واشتغال کل است
وتأکید اصلی او بر تقاضای کل است که مشخص کننده اصلی درآمد ملی ، محصول واشتغال است چون اشتغال توسط تقاضای کل تعیین می شود مقامات دولتی با دخالت در تقاضای کل سریعتر می توانند به اشتغال کل برسند .
2-بی ثباتی در اقتصاد :
از نظر کینز اقتصاد با رونق ورکود همراه است که ناشی از سرمایه گذاری نامنظم است تغییرات در سرمایه گذاری موجب تغییر در درآمد ملی ومحصول می شود .
کارایی سرمایه بستگی به سود دارد چون نرخ سود بی ثبات است ،این باعث نوسانات تجاری می شود .
واشتغال کامل فقط به صورت تصادفی پیش می آید والا اقتصاد دائماً بین تورم ،بیکاری در نوسان است .
3-چسبندگی قیمت ودستمزد :
دستمزدها همیشه رو به پایین چسبندگی دارد (کاهش می یابد )به دلیل عواملی مثل قراردادهای اتحادیه ها ،قوانین حداقل دستمزدو...
کاهش در تقاضای کل باعث کاهش تولید ---»اخراج کارگران ----»بیکاری ورکود ودر شرایط بحرانی باعث کاهش قیمتها می شود
4-سیاستهای پولی ومالی :
اقتصاد دائماً بی ثبات است به دلیل تغییرات کارایی در سرمایه گذاری
کینز معتقد است دولت باید برای رسیدن به اشتغال کامل ،ثبات قیمتها ،رشد اقتصاد دخالت کند .
وسیاستهای مالی نسبت به سیاستهای پولی ترجیح دارد چون مستقیمتر وقابل پیش بینی تر است وسریعتر بر تقاضای کل تأثیر دارد .
5-اهمیت پول :
کینز :پول نقش اساسی در تعیین درآمد واشتغال دارد .
پول اهمیت زیادی دارد خصوصاً زمانی که نرخ بهره بالا باشد وهمچنین نقش اساسی در محصول حقیقی دارد
6-مدیریت سیکل تجاری توسط مدیریت سرمایه گذاری :
با دخالت مستقیم دولت در سرمایه گذاری .
نتیجه :
1- پس انداز وسرمایه گذاری با نرخ بهره به تعادل نمی رسد بلکه با تغییرات در درآمد به تعادل می رسد
2- جنبه انقلابی کینز تقاضای مؤثر است
3- دخالت دولت برای کنترل ومدیریت
منبع :
مقاله کینزیهای جدید تا چه اندازه جدیدند ؟،گرجی ،ابراهیم –مدنی ،شیما ،مجلۀ علمی –پژوهشی دانش وتوسعه شماره 18
محمد گرمابی
1393/12/18