تدبّر کن !!
ذکر غلط کردم
در جلسه خواستگاری بودیم مهریه سنگینی مطرح شد. داماد هیچ شناختی از
دختر نداشت و داغ داغ بود و نمیدانست چه دین سنگینی را هم قبول میکند. حاجآقایی
آن جا بود. نگاهی به داماد کرد و غیر مستقیم با لطیفه ای فهماند که تدبّر کن!
زندگی، شناخت، تناسب و تعقل لازم دارد. بعد گفت: فردی میخواست ازدواج کند تسبیحی
به دست گرفت و با ذکر، دست به دامن امامان و خدا شده بود و گاهی هم ذکرش این بود
که: من زن میخوام، من زن میخوام، من زن میخوام.
بعد از مدتی که ازدواج کرد، تسبیح به دست بهعنوان شکر از خدا که زن زیبایی به او
داده بود، ذکر میگفت و گاهی هم بهجای ذکر میگفت: عجب زنی نصیبم شد، عجب زنی نصیبم
شد... مدتی که گذشت، زن سر ناسازگاری گذاشت و درخواست مهریه کرد. گویا از اول هم
کیسه دوخته بود و قصد زندگی نداشت. خلاصه مشاجرات بالا گرفت و زن بر درخواستش جدی
بود. جوان بخت برگشته ی تسبیح به دست مشغول ذکر شد تا گره اش باز شود، ولی بهجای
ذکر، مهره های تسبیح را یکی یکی عقب میزد و میگفت: غلط کردم! غلط کردم![1]
1. نرم افزار شوخ طبعی ها و حکایات طلبگی، سایت گفتگوی دینی