نظر متفاوت مردم ایران وترکیه درباره یک اتفاق
مردم ترکیه در اعتراض به تجاوز یک راننده به دختری بیست ساله و قتل رساندن او ،ضمن تجمعات گسترده روز وقوع جنایت را «دوشنبه سیاه» نامیدند.
چند روز پیش در یکی از شهرهای جنوبی کشورمان دختر دانش آموز 17 ساله ای در بازگشت از کلاس زبان احتمالا توسط یک راننده مورد تعرض واقع شده وبه قتل رسید،اما از سوی مردم وگروه های اجتماعی هیچ تحرکی در اعتراض به این جنایت وجنایتهای مشابه صورت نگرفت !!!!
سیدعلی محقق
در سرمقاله روزنامه ابتکار نوشت: دو هفته پیش ﺩﺧﺘﺮی ﺑﯿﺴﺖﺳﺎﻟﻪ به نام «ﺍُﺯﮔــﻪﺟﺎﻥ
ﺍﺻﻼﻥ»، در یکی از شهرهای ترکیه ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﻧﻨـــﺪﻩ یک مینی بوس ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﺭﺳید. براساس
شـواهد راننده خودرو قصد تجاوز به این دختر جوان را داشته که با مقاومت ﺍُﺯﮔﻪﺟﺎﻥ،
مرد مهاجم او را ﺑﺎ ﺿﺮﺑﺎﺕ ﭼﺎﻗﻮ ﻭ ﻣﯿﻠﻪ ﺁﻫﻨﯽ ﮐﺸت. ﺟﻨــﺎﺯﻩ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺍُﺯﮔﻪﺟﺎﻥ ﺍﺻﻼﻥ ﭼﻨﺪ
ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ در ﺟﻨﮕل ﭘﯿﺪﺍ شد.
با انتشار خبر این جنایت، تا چندین روز شهرهای ترکیه عرصه تجمعات گسترده در اعتراض
ﺑﻪ جنایت، خشونت و تجاوز علیه زنان بود. مردم ترکیه ﺭﻭﺯ وقوع این جنایت را «ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ
ﺳﯿﺎﻩ» ﻧﺎﻣﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ترک ﺩﺭ ﻋﺰﺍﯼ ﺍﺯﮔﻪﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺑﻪ ﺧشونت ﻋﻠﯿﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻟﺒﺎﺱ
ﺳﯿﺎﻩ ﺑﻪ ﺗﻦ ﮐردﻨد. ﺩﺭ ﺷﺒﮑﻪﻫﺎﯼ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﮔﺴﺘــﺮﺩﻩﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ و
همچنان این جنایت و واکنش های عمومی به آن موضوع اصلی صفحات شبکه های اجتماعی و
رسانه های ترک زبان ﺍﺳﺖ. شبیه این حادثه و واکنش های پس از آن چند ماه پیش هم در
هند اتفاق افتاد.
به فاصله کمی پس از اتفاقی که برای ﺍُﺯﮔﻪﺟﺎﻥ ترکیه ای رخ داد، جنایتی کاملا مشابه
در یکی از شهرهای جنوب کشورمان اتفاق افتاد. چند روز پیش دختر دانش آموز ۱۷ ساله ای به نام عاطفه در بازگشت از کلاس زبان در مسیر
خانه گم شد و صبح روز بعد جنازهش در روستایی در حاشیه شهر پیدا شد.
بر اساس اعلام خانواده، عاطفه در آخرین تماس خود گفته بود که سوار ماشین مسافرکشی
شده و منتظر تکمیل مسافران خودرو است. عاطفه اما هیچ گاه به خانه نرسید. ساعتی بعد
از آخرین تماس تلفنش از دسترس خارج و بعد از آن خاموش شد. اگرچه هنوز ردپایی از
قاتل یا قاتلان به دست نیامده اما شواهد موجود شباهت این قتل و آنچه که به تازگی
در ترکیه اتفاق افتاده است را به وضوح نشان میدهد. اینجا هم مرد یا مردانی متعرض
دختر نوجوان و بی پناهی شدند و احتمالا چون در مقابل این تعرض از خود دفاع کرد به
طرزی فجیع و جنایتکارانه با شلیک چند گلوله و ضربات چاقو به قتل رسید. به گفته
منابع محلی و به استناد روایت ها و فرضیه های در دست بررسی مظنون اصلی این جنایت
راننده یا سرنشینان خودرو مسافرکشی است که قرار بود عاطفه با آن به خانه برگردد...
مروری در صفحات حوادث رسانه ها در سالهای اخیر نشان میدهد که جنایت هایی مشابه
آنچه که عاطفه ایرانی و ازگه جان ترکیهای را قربانی کرده در شهرهای مختلف کشور ما
و کشورهای دیگر کم نیست و تاکنون دختران و زنان جوان زیادی قربانی چنین خشونتهایی
شده اند. در هند، پاکستان و حتی در قلب اروپا و... نیز هر از گاهی جنایاتی از این
دست اتفاق میافتد که از قضا پایه همه آنها خشونت مرگبار علیه زنان و دختران جوان
است. یک دختر یا زن تنها در مسیر کار، مدرسه و یا دانشگاه تا خانه گرفتار مرد یا
مردان جوانی میشود که از مردانگی و انسانیت فقط لباس و ظاهر را به ارث برده اند و
دیگر هیچ. معمولا جزییات این خشونتها هم فارغ از جغرافیا و فرهنگ و نظام سیاسی
اجتماعی جوامع در ایران، ترکیه، هند و... بسیار شبیه به هم است.
با وجود این شباهتها اما واکنشهای اجتماعی از اینجا تا آنجا یکسان نیست و زمین
تا آسمان تفاوت دارد. یک جا همدلی و انسجام اجتماعی در بالاترین سطح خود را نشان
میدهد و حساسیت جامعه به مسائلی از قبیل امنیت اجتماعی شهروندان و به خصوص زنان
را به رخ میکشد و جایی دیگر به جز سکوت و انفعال و پچ پچ های آزاردهنده، از کنش و
واکنشی از سوی بدنه جامعه خبری نیست. معلوم نیست راز این سکوت و بی تفاوتی فعالان
اجتماعی و انفعال رسانه ها و حتی شبکه های اجتماعی در مواجهه با جنایاتی شبیه آنچه
که بر عاطفه ها میرود چیست و چرا شهروندان موقع بروز حادثه برای یک هموطن در عرصه
های عمومی، ترجیح میدهند که نقش ناظران بی طرف را ایفا کنند.
ایرانیان چه در فضای مجازی و چه در موارد خاصی در عرصه واقعی جامعه به واکنش های
توده وار در قبال مسائلی سطحی و کم هزینه مانند اشتباه یک داور در مسابقات جهانی و
یا مرگ یک سوپراستار داخلی یا خارجی و مواردی مانند آن اشتهار دارند. اما آنجا که
حرف از لزوم ایفای مسئولیت اجتماعی شهروند در قبال شهروند و بدنه جامعه میشود و
پای کمک به میان میآید این خصیصه رنـــــگ میبــازد و بی رنگ میشود. حتی در
قبال حوادث تلخی مانند حادثه اخیر، نه تنها خبری از کنش گروههای موسوم به فعالان
اجتماعی نیست که حتی از واکنشهای معمولی شهروندی در فضای مجازی و شبکه های
اجتماعی نیز خبری نمیشود.
شدت آسیب دیدگی و فقر عرصه عمومی جامعه درجاهایی دیگر حتی عریان تر از این خود را
نشان میدهد. بسیار پیش آمده که به همدلی و همبستگی و همکاری افراد به عنوان اعضای
یک پیکر و یک جامعه نیاز بوده است اما با واکنش های منفعلانه از جانب افراد جامعه
مواجه میشویم. گاهی یکباره همبستگی اجتماعی مفقود و ناپدید میشود و فردگرایی
منفعت طلبانه به اوج میرسد و هر فرد یا در بهترین حالت هر خانواده به تنهایی
مجبور و ناگزیر بار سختی های اجتماعی را بر دوش میکشد.
بسیار پیش آمده است که شهروند بی پناهی در شلوغ ترین نقطه شهر و در مقابل چشم صدها
رهگذر گرفتار یا قربانی یک حادثه یا یک خشونت عریان شده است اما در اوج حادثه هیچ
دستی برای کمک به او دراز نمیشود و فرد قربانی خود را غریب و تنها، در محاصره
دوربین موبایل به دستهایی میبیند که چونان بیگانگانی از کره ای دیگر، او را غرق
به خون از دریچه چشم شیشه ای تلفن همراهشان دید میزنند.اینجا