سلفی گری (وهابیت)
«تقى
الدین احمد بن عبدالسلام» معروف به «ابن تیمیه» عالم حنبلى مسلک اهل سنت را پدر
فکرى و معنوى سلفى گرى نامیده اند. او در سال 661 هجرى قمرى در شام به دنیا آمد و
به سال 728 در زادگاهش وفات یافت. وى به هنگام مرگ در زندان به سر مى برد.
ابن تیمیه انسانى عقل ستیز و خواهان کنار نهادن عقل یا همان «حجت باطنى پروردگار»
از تمامى شئون زندگى بود. او اعتقاد داشت که وظیفه ما تنها «تقلید از سلف صالح»
است. از این رو تمامى مظاهر زندگى جدید را نفى مى نمود. «سلف» (در مقابل خلف) به
معنى متقدم و سابق است و در اصطلاح، به علماى اسلامىِ سه قرن اول هجرى گفته مى
شود.
او معتقد است که مسلمانان باید هر گونه روابط خود را با کفار قطع کنند. وى برخورد
تبعیض آمیز و نژادپرستانه را هم روا دانسته و مى گوید: آزار غیر مسلمانان مجاز
است. حتى پا را از این نیز فراتر نهاده و اظهار مى دارد که خون غیر مسلمان، منافق
و کافر هدر و ریختن آن حلال است.
نکته اصلى در تعریفى است که ابن تیمیه از مسلمان و کافر ارائه مى نماید. او هر که
از مرام و مسلک وى پیروى نکند را در زمره منافقین و کفار قرار مى دهد. این مسأله
در مورد تشیع حالتى جدى تر به خود مى گیرد. ابن تیمیه ـ که پیروانش به وى لقب «شیخ
الاسلام» داده اند ـ معتقد است که شیعیان، شرور، پیرو هواى نفس و اهل بدعت اند.
کفر ایشان عظیم تر و گناهشان بزرگتر از کفار اصلى بوده، قتل آنها از خوارج نیز واجب
تر است.
عقاید افراطى ابن تیمیه مخالفت گسترده اى را در میان علماى اسلامى ـ حتى اهل سنت ـ
برانگیخت. بسیارى از پیشوایان اهل سنت بر فساد افکار و اقوال وى تصریح نموده اند؛
تا جایى که «محمد بخارى حنفى» از علماى بزرگ اهل سنت وى را تکفیر کرده و حتى از
این نیز فراتر رفته و اظهار داشته است که «هر کس ابن تیمیه را شیخ الاسلام بخواند،
کافر است» این مخالفت گسترده سبب انزواى اندیشه هاى او گردید.
پس از گذشت پانصد سال از مرگ وى، مرام او توسط شخصى به نام «محمد بن عبدالوهاب
نجدى» حیاتى دوباره یافت و تفرقه اى عظیم در جهان اسلام پدید آمد. محمد بن
عبدالوهاب از علماى حنبلى مسلک قرن دوازدهم هجرى است. او را به درستى احیاگر آراء
و اندیشه هاى ابن تیمیه دانسته اند. به عنوان نمونه وى معتقد است کسانى که فرشتگان
و پیامبران و اولیاء الهى را شفیع قرار داده و بدان وسیله نزد پروردگار تقرب جویند،
خون و ناموسشان حلال و قتلشان جایز است. از این رو اظهار مى دارد که هر کس در کفر
شیعه شک کند کافر است.
پیروان محمد بن عبدالوهاب خود را «سلفى» مى دانند. اگر چه مخالفان، آنها را
«وهابى» مى نامند. آنان در نام گذارى نیز از ابن تیمیه تبعیت نموده اند. او روش
خود را سلفى گرى نام نهاد و ادعا کرد که مسلمانان از سیره سلف صالح خارج شده و
داخل در شرک گردیده اند.
از نظر وهابیون نیز هر کس پیرو مرام و مسلک آنان نباشد مشرک و مهدورالدم است؛ هر
چند مؤمن و مقید به قرآن، سنت پیامبر، جهاد با دشمنان اسلام و ایثار در راه خدا باشد.
از این رو به آنان «تکفیرى» یا «جهادى» مى گویند؛ یعنى کسانى که دیگران را تکفیر
نموده، جهاد علیه آنان را واجب مى شمارند. مبانى فکرى و باورهاى خشونت گرایانه
وهابیون جهادى موجب شده است نه تنها شیعیان، که اهل سنت نیز از اقدامات تروریستى
آنان در امان نباشند.
در عین حال باید توجه داشت که همه وهابیون داراى چنین عقاید افراطى نیستند. به طور
کلى وهابیت به دو دسته تقسیم مى شود: سلفیون افراطى و روشنفکران میانه رو. گروه
اخیر از وهابیون ـ که شمار آنان نیز رو به افزایش است ـ ضمن رد عقاید سلفیان و
پذیرش دیگر فرق اسلامى، مخالف با خشونت و قائل به گفتگو و تعامل دوستانه اند.
برخى از صاحب نظران و محققین تاریخ وهابیت تصریح نموده اند که اصل این مذهب و
تأسیس آن در جزیره العرب به دستور مستقیم وزارت مستعمرات انگلستان بوده است.59
فارغ از این، کاملاً مشهود است که ایالات متحده و رسانه هاى غربى ـ خصوصا در سال
هاى اخیر ـ به صورت گسترده اى تلاش کرده اند تا سلفیون را نمایندگان واقعى اسلام
معرفى نمایند.
وهابیت تکفیرى که در حال حاضر القاعده و فتح الاسلام از گروه هاى معروف آنان به
شمار مى روند، قتل و غارت و انجام اقدامات تروریستى را براى خود تکلیف الهى و عین
ثواب قلمداد مى کنند. ترور برخى از علماى بزرگ اهل سنت، نسل کشى شیعیان در
افغانستان، تخریب حرم امامان شیعه علیهم السلامدر عراق، انفجار پل کاظمیه بغداد،
جنایات عبدالمالک ریگى در ایران و... بر همین مبناى فکرى صورت پذیرفته است.60
.59
رضوانى، على اصغر. «مبانى اعتقادى وهابیان»، انتشارات مسجد مقدس جمکران، قم، 1385.
60. بى نام، فتح الاسلام علیه السلام، معاونت سیاسى نهاد رهبرى در دانشگاه ها، ص
9-6، تهران 1386
منبع:اصطلاحات سیاسی ،فرهنگی-حسن قدوسی زاده