سه شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۳۷ ب.ظ
مدرس ؛نماینده ای که نماد مجلس شد
با همه ناکامی ها که مدرس در حیات خود دید و کشید، او را می توان بختیارترین شخصیت تاریخی در جمهوری اسلامی ایران دانست چرا که نام او بر جاهای مختلف قرار داده شده و همواره از او به نیکی یاد می شود.
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- سید حسن مدرس را می توان شاخص ترین چهره پارلمانتاریسم درایران و طبعا یکی از برجسته ترین شخصیت های تاریخ معاصر در ایران دانست و از این رو سالروز قتل او در 10 آذر 1316 یک مناسبت مهم به حساب می آید.ادوار مختلف پارلمان در ایران البته به جز آیت الله مدرس شاهد چهره هایی چون دکتر محمد مصدق و محمد تقی بهار هم بوده است اما آنان به مجلس شورای ملی محدود نماندند و در عرصه های دیگر نیز درخشیدند. کما این که مصدق بیشتر در مقام نخست وزیر و رهبر ملی شدن صنعت نفت فرایاد می آید یا بهار چنان در قله ادبیات و شعر نشسته که وکالت و وزارت او تحت الشعاع قرار می گیرد.
مدرس اما در همه حال یادآور مجلس شورای ملی و پارلمان است خصوصا این که در دوران استبداد رضا شاهی مقاومت می کرد و بر این اساس نام گذاری روز شهادت او به عنوان «روز مجلس» ابتکاری شایسته و کاملا مرتبط است.
با همه ناکامی ها که مدرس در حیات خود دید و کشید، او را می توان بختیارترین شخصیت تاریخی در جمهوری اسلامی ایران دانست چرا که نام او بر جاهای مختلف قرار داده شده و همواره از او به نیکی یاد می شود.
حتی می توان ادعا کرد رهبر فقید انقلاب اسلامی او را در مقاطعی از زندگی سیاسی خود الگو قرار داده بود هر چند که خود، نه تنها از او که از دیگر شخصیت ها هم فراتر رفت و در مواردی مانند حق رای زنان هرگز از رای مدرس تبعیت نکرد.
گفته می شود امام خمینی در روزگار جوانی و هنگامی که به تهران می آمده چند باری به بهارستان رفته و در جایگاه تماشاگر، نظاره گرِ گفتار و رفتار مدرس بوده و شیفته شخصیت و شجاعت او شده و دست کم در این موضوع که روحانیون نباید از سیاست کناره گیری کنند از مدرس تبعیت کرده است. چندان که مشهورترین سخن مدرس این جمله است: «سیاست ما عین دیانت ماست».
بر همین اساس می توان نتیجه گرفت که در سیاهه عملکرد سیاسی رضاشاه هیچ نقطه ای سیاه تر ازقتل مدرس در کاشمر نیست.
با دخالت حکومت در انتخابات مجلس هفتم، مدرس از راه یابی به پارلمان بازماند. حال آن که در ادوار قبل چهره ممتاز مجلس به حساب می آمد.
در این دوره نه تنها اجازه ورود او را به مجلس ندادند که در 16 مهر 1307 دستگیر و به دامغان و مشهد و سرانجام خواف فرستاده شد و در این شهر 7 سال را در اوج تنگدستی و مشقت به سر کرد تا این که در 26 مهر 1316 او را به کاشمر تبعید کردند. اما حضور او در کاشمر نیز تحمل نشد چرا که نام و یاد او نزد همگان تازه بود و در شامگاه 10 آذر 1316 او را خفه کردند و جنازه اش را نیز خود به خاک سپردند تا هیچ نام و نشانی باقی نماند. اما ماند.
مدرس یک شخصیت پارلمانی است. با این که مجتهد کامل بود و می توانست به جایگاه نظارت و فقاهت بسنده کند اما مدام خود را به رای عموم می گذاشت و دوست داشت وکیل مردم باشد نه ناظر وکلا. کافی است بدانیم در مجلس دوم مشروطه یکی از 5 مجتهد ناظر مجلس بود و از جانب نورالله نجفی اصفهانی که خود حکم از آخوند خراسانی و عبدالله مازندرانی داشت این ماموریت را یافته بود و می توانست همین نقش را ادامه دهد اما روح او با پارلمانتاریسم عجین بود.
در دوره سوم، نماینده تهران شد. عمر این مجلس اما به خاطر درگرفتن جنگ اول جهانی کوتاه بود. در مجلس چهارم رهبر اکثریت شد و در مجلس پنجم رهبر اقلیت و با این حال، یکی از6 نماینده استیضاح کننده رضا خان بود.
نقش او در مخالفت با تبدیل حکومت پادشاهی به جمهوری نیز در تاریخ ثبت شده است. با فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکست روسیه و درگیر شدن در انقلاب اکتبر بریتانیا عملا یکه تاز شد و برخی بر این باورند که تاسیس دو جمهوری تازه در دستور کار قرار گرفت. در 1302 خورشیدی جمهوری ترکیه متولد شد ولی در ایران این پروژه با مخالفت جدی مدرس عقیم ماند و با استفاده از اقامت طولانی مدت پادشاه قاجار در فرنگ - که به خاطر مخالفت با قرار داد1919 از چشم انگلیسی ها هم افتاده بود - به جای ایجاد جمهوری، پادشاه و خاندان سلطنتی تغییر کرد.
با این حال برای آن که تصویر واقع بینانه تری ازاو ارایه کرده باشیم اشاره به چند موضوع کمتر گفته شده یا هرگز اشاره نشده در روایت های رسمی و کلیشه ای خالی از لطف نیست:
1- در جریان جنگ جهانی اول (1293 -1297 خورشیدی) و به هنگام سلطنت احمدشاه، جمعی از مردان سیاسی ایران که خود را از شمال و جنوب در محاصره روس و انگلیس می دیدند از تهران به کرمانشاه رفتند و برخی هم عازم عثمانی شدند تا در آنجا با حمایت آلمان، دولت در تبعید ایران را تشکیل دهند زیرا اینان بیش از هرموضوع دیگر نگران پیشروی قوای روسیه و بریتانیا بودند.
در این دولت در تبعید که ریاست آن بر عهده "نظام السلطنه مافی" بود، سیدحسن مدرس به عنوان وزیر دادگستری تعیین شد. البته کار این دولت به جایی نرسید و مدرس هم به تهران برگشت. از دیگر چهره های معروف در این دولت می توان به قاسم صوراسرافیل (وزیر پست و تلگراف) اشاره کرد.
مدرس زود به تهران برگشت و همین نیز از هوش و پیش بینی سیاسی او حکایت می کرد. با این حال و در جریان استیضاح مستوفی الممالک در خرداد 1302 که مهاجرت او یکی از دلایل مخالفت ذکر شد در این باره شهادت داد: «در زمان جنگ عمومی که همان مهاجرت هم در کابینه آقا [حسن مستوفی] فراهم آمد و بنده هم یکی از مهاجرین بودم. آن هم به صلاح مملکت نبود. معذلک مقصر آقا نبود. تا به حال هم مقصر شان نمی دانم.اینها قصور است.»- [روزنامه رسمی کشور - مذاکرات مجلس چهارم]
در مجلس پنجم اما صریح تر سخن گفت:«به مهاجرت رفتیم و هرگز هم تنقید [انتقاد] نکردیم ازکسانی که مهاجرت را صلاح مملکت نمی دانستند. غیبت هم نکردیم. خودم صاحب عقیده بودم و رفتم. پول هم از آلمان ها گرفتیم و خرج کردیم (یکی از نمایندگان: خیانت کردید). نه. ما خیانت نکردیم. الان هم که خدمت آقایان هستیم عقیده ام این است که این کار فواید سیاسی هم داشت.(مذاکرات مجلس شورای ملی – نقل در زندگی سیاسی سلطان احمد شاه قاجار- حسین مکی – امیر کبیر)
2-مخالفت او با حق رای زنان نیز – اگر چه باید در ظرف زمان و مکان سنجیده شود- قابل تامل است:
« از اول عمر تا به حال بسیار در برّ و بحر ممالک اتفاق افتاده بود برای بنده. ولی بدن بنده به لرزه در نیامد و امروز بدنم به لرزه آمد. اشکال بر کمیسیون این که اسم نسوان را در حق منتخبین برد. از کسانی که حق انتخاب ندارند نسوان هستند. خداوند این قابلیت را در آنها قرار نداده که لیاقت حق انتخاب داشته باشند. مستضعفین و مستضعفات و آنها از این نمره اند که عقول استعداد ندارند. گذشته از این که در حقیقت نسوان در مذهب اسلام تحت قیمومت اند.»- [شیعه و نظام سیاسی مشروطه- حجت الاسلام داوود فیرحی – ص 227]
این دو اشاره نه به عنوان نقاط سیاه در کارنامه مدرس که در ضرورت وفاداری به واقعیت های تاریخی و قضاوت بر اساس اقتضائات زمانه ذکر شد و این که بدانیم حق رای زنان در نظامی که با اندیشه امام خمینی شکل گرفت تا چه اندازه نو و غیر متعارف بوده تا جایی که مخالفت صریح مجتهد مبارزی چون سید حسن مدرس با این موضوع نیز ذره ای بر نگاه امام که تا عمق جان به او علاقه داشت تاثیر نگذاشت.
3-ازشگفتی های زمانه این است که این سخن مدرس را بارها شنیده و خوانده و در معابر دیده ایم که «سیاست ما عین دیانت ماست». اما نمایندگانی در مجلس شورای اسلامی و جاهای دیگر اصرار دارند از زبان مقامات مختلف این عبارت را بشنوند که « من سیاسی نیستم.» اگر سیاست ما عین دیانت ماست و به عنوان یک اصل در نظام دینی مطرح است هیچ کس نباید به سیاسی نبودن خود ببالد کما این که نباید بتواند به دینی نبودن خود ببالد.
اگر مدرس الگوی تام و تمام یک نماینده معیار درجمهوری اسلامی ایران است انتظار شنیدن «سیاسی نیستم» برای سپردن جاه و منصب به یک فرد هیچ نسبتی با اندیشه مدرس ندارد. اینجا
۹۳/۰۹/۱۱