اختلافات خانوادگی وطلاق در قرآن
خداوند می فرماید:
وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أَن یُصْلِحَا بَیْنَهُمَا صُلْحًا ۚ وَالصُّلْحُ خَیْرٌ ۗ وَأُحْضِرَتِ الْأَنفُسُ الشُّحَّ ۚ وَإِن تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّـهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا ﴿نساء١٢٨﴾ اگر زنی، از طغیان و سرکشی یا اعراضِ شوهرش، بیم داشته باشد، مانعی ندارد با هم صلح کنند (و زن یا مرد، از پارهای از حقوق خود، بخاطر صلح، صرف نظر نماید.) و صلح، بهتر است؛ اگر چه مردم (طبق غریزه حبّ ذات، در این گونه موارد) بخل میورزند. و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه سازید (و بخاطر صلح، گذشت نمایید)، خداوند به آنچه انجام میدهید، آگاه است (و پاداش شایسته به شما خواهد داد).
. شان نزول آیه :
رافع بن خدیج دو همسر داشت؛ یکى مسن و دیگرى جوان. (بر اثراختلافاتى) همسر مسن خود را طلاق داد، و هنوز مدت عدّه تمام نشده بود به او گفت: اگر مایل باشى با تو آشتى مىکنم، ولى باید اگر همسر دیگرم را بر تو مقدم داشتم صبر کنى و اگر مایل باشى صبر می کنم، مدت عده تمام شود و از هم جدا شویم. زن پیشنهاد اول را قبول کرد و با هم آشتى کردند. آیه شریفه نازل شد و حکم این کار را بیان داشت
در آیات
مزبور احکام مربوط به نشوز زن بیان شده بود، ولى در اینجا اشارهاى به مسئله نشوز
مرد کرده و مى فرماید: ((هر گاه زنى احساس کند که شوهرش بناى سرکشى و اعراض دارد،
مانعى ندارد که براى حفظ حریم زوجیت ، از پارهاى از حقوق خود صرفنظر کند، و با هم
صلح نمایند)).
(و
ان امراة خافت من بعلها نشوزا او اعراضا فلا جناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحا).
از
آنجا که گذشت کردن زن از قسمتى از حقوق خود، روى رضایت و طیب خاطر انجام شده ، و
اکراهى در میان نبوده است ، گناهى ندارد و تعبیر به لا جناح (گناهى ندارد) نیز
اشاره به همین حقیقت است . ضمنا از آیه با توجه به شان نزول دو مساله فقهى استفاده
مى شود: نخست
اینکه
احکامى مانند تقسیم ایام هفته در میان دو همسر، جنبه حق دارد نه حکم ، و لذا زن مى
تواند با اختیار خود از این حق به طور کلى یا به طور جزئى صرفنظر کند، دیگر اینکه
عوض صلح ، لازم نیست مال بوده باشد، بلکه مى تواند اسقاط حقى عوض صلح واقع شود.
سپس
براى تاکید موضوع مى فرماید: ((به هر حال صلح کردن بهتر است ))
(و
الصلح خیر).
این
جمله کوتاه و پر معنى گرچه در مورد اختلافات خانوادگى در آیه فوق ذکر شده ولى
بدیهى است یک قانون کلى و عمومى و همگانى را بیان مى کند که در همه جا اصل نخستین
، صلح و صفا و دوستى و سازش است ، و نزاع و کشمکش و جدائى بر خلاف طبع سلیم
انسان و زندگى آرام بخش او است ، و لذا جز در موارد ضرورت و استثنائى نباید به آن
متوسل شد، بر خلاف آنچه بعضى از مادیها مى پندارند که اصل نخستین در زندگى بشر
همانند سایر جانداران ، تنازع بقاء و کشمکش است و تکامل از این راه صورت میگیرد،
و همین طرز تفکر شاید سرچشمه بسیارى از جنگها و خونریزیهاى قرون اخیر شده است ، در
حالى که انسان بخاطر داشتن عقل و هوش ، حسابش از حیوانات درنده جدا است ، و تکامل
او در سایه تعاون صورت میگیرد نه تنازع ،
و اصولا تنازع بقاء حتى در میان حیوانات ، یک اصل قابل قبول براى تکامل نیست .
و
بدنبال آن اشاره به سرچشمه بسیارى از نزاعها و عدم گذشتها کرده و میفرماید: ((مردم
ذاتا و طبق غریزه حب ذات ، در امواج بخل قرار دارند، و هر کسى سعى میکند تمام حقوق
خود را بیکم و کاست دریافت دارد، و همین سرچشمه نزاعها و کشمکشها است )).
(و
احضرت الانفس الشح )
بنابراین
اگر زن و مرد به این حقیقت توجه کنند که سرچشمه بسیارى از اختلافات بخل است ، بخل
یکى از صفات مذموم است ، سپس در اصلاح خود بکوشند و گذشت پیشه کنند، نه تنها ریشه
اختلافات خانوادگى از بین مى رود، بلکه بسیارى از کشمکشهاى اجتماعى نیز پایان
میگیرد.
ولى
در عین حال براى اینکه مردان از حکم فوق سوء استفاده نکنند، در پایان آیه روى سخن
را به آنها کرده و توصیه به نیکوکارى و پرهیزکارى نموده و به آنان گوشزد میکند که
مراقب اعمال و کارهاى خود باشند و از مسیر حق و عدالت منحرف نشوند، زیرا خداوند از
همه اعمال آنها آگاه است
.
(و ان تحسنوا و تتقوا فان الله کان بما تعملون خبیرا)..
سپس در آیه بعد اشاره به
این حقیقت میکند: اگر ادامه همسرى براى طرفین طاقت فرسا است ، و جهاتى پیش آمده که
افق زندگى براى آنها تیره و تار است و به هیچوجه اصلاحپذیر نیست ، آنها مجبور
نیستند چنان ازدواجى را ادامه دهند، و تا پایان عمر با تلخکامى در چنین زندگى
خانوادگى زندانى باشند بلکه میتوانند از هم جدا شوند و در این موقع باید شجاعانه
تصمیم بگیرند و از آینده وحشت نکنند، زیرا ((اگر با چنین شرائطى از هم جدا شوند
خداوند بزرگ هر دو را با فضل و رحمت خود بى نیاز خواهد کرد و امید است همسران بهتر
و زندگانى روشنترى در انتظار آنها باشد.
(وَإِن
یَتَفَرَّقَا یُغْنِ اللَّـهُ کُلًّا مِّن سَعَتِهِ ۚ
وَکَانَ اللَّـهُ وَاسِعًا حَکِیمًا ﴿١٣٠نساء﴾
(اما) اگر (راهی برای اصلاح
در میان خود نیابند، و) از هم جدا شوند، خداوند هر کدام از آنها را با فضل و کرم
خود، بینیاز میکند؛ و خداوند، دارای فضل و کرم، و حکیم است
منبع:تفسیر مجمع البیان-تفسیرنمونه-
الله اعلم