توجیه وبهانه برای ارتکاب گناه پذیرفته نیست
در اسلام عذر وبهانه برای ارتکاب گناه پذیرفته نیست واگر شرایط اجبار امیز بود باید شرایط یا محیط را تغییر دهید
خداوند در قرآن می فرماید:
إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنتُمْ ۖ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّـهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا ۚ فَأُولَـٰئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِیرًا ﴿نساء٩٧﴾
کسانی که فرشتگان (قبض ارواح)، روح آنها را گرفتند در حالی که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: «شما در چه حالی بودید؟ (و چرا با اینکه مسلمان بودید، در صفِ کفّار جای داشتید؟!)» گفتند: «ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم.» آنها [= فرشتگان] گفتند: «مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟!» آنها (عذری نداشتند، و) جایگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدی دارند.
در اسلام عذر تراشی برای عدم اطاعت از دین وارتکاب عمل خلاف اسلام پذیرفته نیست ،طبق این ایه زمانمرگ از شما باز خواست می شود که چرا مرتکب این گناه شدین ؟وشما هم نمی توانید بهانه بیاورید که جو محیط مجبورم کرد به ارتکاب این عمل ومن همرنگ جماعت بودم ،اگر نماز می خواندم دیگران مسخره ام می کردند یا اگر به غیبت گوش نمی کردم ومقید به مسائل دینی بودم مرا عقب مانده خطاب می کردند وغیره این ایه می گوید که خداوند این بهانه ها را نمی پذیرد یعنی اینکه -همرنگ جماعت شو –از نظر اسلام مردود است توجیه گناه پذیرفته نیست بهانه فشار محیط وشرایط قبول نیست ،به همین خاطر خداوند به آنها میگوید عوض این بهانه جویی ها زمین خدا وسیع است مهاجرت کنید یعنی اگر شرایط بد است شرایط را عوض کنید اگر محیط کار شما راتحت فشارمی گذارد برای عدم اطاعت ،کار را تغییر دهید اگر همسر مانع انجام فرایض است اگر شد هدایتش کنید والا همسر را هم عوض کنید ،در کل اینکه هیچ بهانه ای پذیرفته نیست .
به همین
خاطرخداوند در این آیه می فرماید: کسانى که فرشتگان قبض روح ، روح آنها را گرفتند
در حالى که به خود ستم کرده بودند، و از آنها پرسیدند، شما اگر مسلمان بودید، پس
چرا در صفوف کفار قرار داشتید و با مسلمانان جنگیدید(منظور مسلمانانی هستند که در
مکه بودند وبه مدینه هجرت نکردند ،کفار مکه آنها را مجبور کردند به جنگ مسلمانان
بروند وتعدادی از انها هم در جنگ کشته شدند)
(ان الذین
تو فاهم الملائکة ظالمى انفسهم قالوا فیم کنتم )
آنها
در پاسخ به عنوان عذرخواهى مى گویند: ما در محیط خود تحت
فشار
بودیم و به همین جهت توانائى بر اجراى فرمان خدا نداشتیم .
(قالوا
کنا مستضعفین فى الارض )
اما
این اعتذار از آنان پذیرفته نمى شود و بزودى از فرشتگان خدا پاسخ مى شنوند که :
((مگر سرزمین پروردگار وسیع و پهناور نبود که مهاجرت کنید و خود را از آن محیط
آلوده و خفقان بار برهانید.))
(قالوا
الم تکن ارض الله واسعة فتهاجروا فیها)
و
در پایان به سرنوشت آنان اشاره کرده ، مى فرماید: ((این گونه اشخاص که با عذرهاى
واهى و مصلحت اندیشى هاى شخصى شانه از زیر بار هجرت خالى کردند و زندگى در محیط
آلوده و خفقان بار را بر آن ترجیح دادند، جایگاهشان دوزخ و بد سرانجامى دارند.
(فاولئک
ماویهم جهنم و ساءت مصیرا)
*البته
خداوند در آیه بعد مستضعفان و ناتوانهاى واقعى (نه مستضعفان دروغین ) را استثناء
کرده و مى فرماید:
((مردان و زنان و
کودکانى که هیچ راه چاره اى براى هجرت و هیچ طریقى براى نجات از آن محیط آلوده نمى
یابند، از این حکم مستثنى هستند، زیرا واقعا این دسته معذورند و خداوند ممکن نیست
تکلیف ما لا یطاق کند.
(الا
المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان لا یستطیعون حیلة و لا یهتدون سبیلا)
و
در آخرین آیه مى فرماید: ممکن است اینها مشمول عفو خداوند شوند و خداوند همواره
بخشنده و آمرزنده بوده است
.
(فاولئک
عسى الله ان یعفو عنهم و کان الله عفوا غفورا)
نکته :اما اینکه مستضعف کیست در تفسیر المیزان اینطور آورده شده است:
از بررسى آیات
قرآن و روایات استفاده مى شود افرادى که از نظر فکرى یا بدنى یا اقتصادى آنچنان
ضعیف باشند که قادر به شناسائى حق از باطل نشوند، و یا اینکه با تشخیص عقیده صحیح
بر اثر ناتوانى جسمى یا ضعف مالى و یا محدودیتهائى که محیط بر آنها تحمیل کرده
قادر به انجام وظائف خود به طور کامل نباشند و نتوانند مهاجرت کنند آنها را مستضعف
مى گویند.
از على
(علیه السلام ) چنین نقل شده که فرمود:
(و لا یقع اسم الاستضعاف على من بلغته الحجة
فسمعتها اذنه و وعاهاقلبه)
مستضعف کسى
نیست که حجت بر او تمام شده و حق را شنیده و فکرش آن را درک کرده است
و از امام
موسى بن جعفر (علیه السلام ) پرسیدند که مستضعفان چه کسانى هستند؟
امام در
پاسخ این سؤ ال نوشتند:
(الضعیف من لم ترفع له حجة ولم یعرف الاختلاف
فاذا عرف الاختلاف فلیس بضعیف) :
((مستضعف کسى است که حجت و دلیل به او نرسیده باشد و بوجود اختلاف
(در مذاهب و عقاید که محرک بر تحقیق است ) پى نبرده باشد، اما هنگامى که به این
مطلب پى برد، دیگر مستضعف نیست .))
روشن است که
مستضعف در دو روایت فوق ، همان مستضعف فکرى و عقیده اى است ولى در آیه مورد بحث و آیه
75 سوره نساء که گذشت منظور از مستضعف همان مستضعف عملى است یعنى کسى که حق را
تشخیص داده اما خفقان محیط به او اجازه عمل نمى دهد.
منبع:تفسیر نور-نفسیر المیزان-تفسیر نمونه
الله اعلم