وبلاگ اندیشه ، محمد گرمابی

سیاسی-اعتقادی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
چهارشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۴ ب.ظ

قواعد فقه سیاسی دراندیشه ایت الله فاضل لنکرانی


ـ قواعد فقه سیاسی دراندیشه آیت الله فاضل لنکرانی

یکی از مباحث اساسی و بنیادی در فقه سیاسی، قواعد فقه سیاسی است. از آنجا که فقه سیاسی به روابط مردم با حکومت، حاکمان و حکومت‌ها می‌پردازد، قواعد و اصول این علم می‌تواند اصولی زیربنایی برای حکومت در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، امنیتی... قرارگیرد، به عبارت دیگر، از آنجا که عرصه فقه سیاسی جولان‌گاه مسایل نو پیدا و حوادث واقعه است تأثیر عنصر زمان و مکان بر احکام در این عرصه بیش از عرصه‌های دیگر فقه است، از این رو فقه سیاسی برای پاسخ‌گویی به مسایل مبتلا به نیازمند اصول و قواعدی کلی و متقّن جهت انطباق حوادث واقعه با آن کلیات است.

بنابراین قواعد فقه سیاسی در عرصه‌های مختلف حکومت اعم از مبانی، زیرساخت‌ها، ساختارها، سیاست‌های کلی، حتی قوانین و سیاست‌های جزئی نقش آفرین می‌باشد و حکومت موظف است که در تنظیم روابط خود با مردم و حکومت‌های دیگر این قواعد را مبنای خود قرار دهد.

به همین منظور ما در این قسمت به بررسی برخی از قواعد که مبنای اندیشه سیاسی آیت‌الله فاضل لنکرانی بوده است و ایشان شیوه اداره حکومت و رسیدن به اهداف را بر اساس آن قواعد بیان کرده است. می‌پردازیم.

ـ تعریف قاعده

قاعده فقهی اصلی کلی است که با دلایل شرعی ثابت شده و حکم جزئیات با انطباق بر آن به دست می‌آید پس ‌قاعده فقهی دارای سه ویژگی است: کلی بودن، اثبات آن با دلیل شرعی و انطباق بر مصادیق خود بدون واسطه. «فهی قضیّه کلیه منطبقة علی جمیع جزئیاتها»([1])

باید گفت قواعد به فقه نشاط و پویایی می‌بخشد و فقیه را در پاسخگویی به پرسش‌های نو پیدا یاری می‌رساند، اما با این حال قواعد فقهی خود احکامند نه میانجی کشف احکام... اگر چه بر مبنای آنها فتواهای بسیاری از فقیه صادر می‌شود.این قواعد عبارتند از:

ـ قاعده حرمت کمک به گناه

قاعده حرمت کمک به گناه و به اصطلاح فقها «اعانه بر اثم» از آیه شریفه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ... وَ تَعَاوَنُواْ عَلَی الْبرِّ وَ التَّقْوَی وَ لاَ تَعَاوَنُواْ عَلَی الإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ»([2]) گرفته شده است.

یعنی اینکه کمک کردن بر ظالمان برای ظلم، تجاوز و انجام گناه حرام است. در این خصوص آیات و روایات زیادی نقل کرده‌اند: قال رسول‌لله9: «من مشی الی ظالم لیعینه و هو یعلم انه ظالم فقد خرج من الاسلام» کسی که نزد ظالمی رود تا او را کمک کند در حالی‌که می‌داند او ظالم است از اسلام خاج شده است.([3])

ادله دیگری که برای آن آورده‌اند عبارت است از حکم عقل به قبح اعانه بر اثم:

اینکه عقل حکم می‌کند کمک کردن بر ظلم و گناه قبیح و مبقوض مولی است، همچنین سیره معصومین حاکی از حرمت کمک به ظالمان است مانند برخورد امام کاظم7با صفوان جمال که می‌خواست شتران خود را به هارون کرایه دهد. دلیل دیگر ایشان ادعای اجماع بر اثبات قاعده است. «اتفاق الأصحاب علی حرمة الاعانة علی الاثم»([4])

اما مراد از قاعده: اینکه مساعده و کمک بر اثم و اعانه در جهت تحقق گناه و صدور معصیه حرام است فرقی نمی‌کند که مساعده عملی باشد یا فکری و ارشادی.([5])

ایشان برای اعتبار قصد و وقوع عمل چهار حالت برای اعانه بر اثم نام می‌برد:

1ـ اگر قصد داشته باشد و عمل هم در خارج محقق شود این مورد قدر متیقن اعانه بر اثم است و حرام.

2ـ اگر قصد کمک بر گناه نداشته و در خارج هم محقق نشده این مورد اعانه بر اثم نیست.

3ـ اگر قصد داشته ولی عمل محقق نشود که در این مورد اختلاف است و ایشان معتقدند این مورد اعانه بر اثم صدق نمی‌کند چون گناهی تحقق پیدا نکرده است اگر چه ممکن است این مورد گناه باشد اما نه از باب اعانه بر اثم.

4ـ اگر فاعل قصد اعانه نداشته باشد ولی فعل در خارج اتفاق بیفتد که این صورت هم مورد اختلاف فقها است.

اما در موضوعات مختلف ایشان داوری را به عهده عرف قرار داده‌اند، عرف است که می‌گوید چه مصداقی از مصادیق اعانه بر اثم و عدوان می‌باشد.([6])

در کل باید گفت این قاعده هم شامل کمک به گناه فردی می‌شود و هم شامل مفاسد اجتماعی. یعنی همان‌طور که تعرض به جان، مال و ناموس یک فرد حرام است ایجاد مفاسد اجتماعی مانند راه‌اندازی اماکن فساد، توضیع کتب ضاله... کمک به حاکم و حکومت جور، اطاعت از جائر، کمک به حاکم جور در اجرای دستورات او برای انجام گناه، کمک به محاربان اخلال در امنیت ملی، فروش اسلحه... همه از اقسام اعانه بر اثم محسوب می‌شود و حرام است مگر اینکه بگویم این همکاری با جور یا کمک به ظالم در برخی از امور به خاطر تقیه باشد که حکم آن فرق می‌کند.

اما ایشان بیان می‌کنند که با توجه به قاعده اعانه ظالم در ظلم حرام است اما معونه و کمک به ظالمین در اعمال مباح و غیر حرام اشکال ندارد و جایز است مثل معاملات، تجارات کالا و... .([7])

مورد دیگر در خصوص فروش سلاح به دشمنان اسلام؛ که ایشان معتقدند این مورد تابع مصالح روز می‌باشد چه بسا ممکن است، کشور اسلامی از سوی یک دولت قوی‌تر مورد تهدید قرار بگیرد اینجا با توجه به مصلحت ما می‌توانیم به یک گروه یا دولت جائر دیگر کمک کرده. او را تجهیز کنیم، علیه دشمن قوی‌تر که این امور تابع مصالح است.([8])

اما همان‌طور که گفته شد فروش سلاح یا مثلا نفت... به دشمنان بدون مصلحت حرام است و باعث تضعیف حکومت اسلامی می‌شود مانند معامله با اسرائیل... .([9])

ـ قاعده‌ی لاضرر

یکی دیگر از قواعد مهم که فقها زیاد در مورد آن بحث کرده‌اند، فقهایی مانند ملا احمد نراقی، شیخ انصاری، امام خمینی و... قاعده‌ی لا ضرر می‌باشد.

لا ضرر به معنای این‌که ضرر زدن به دیگران حرام است. این قاعده مانند قواعد دیگر اگر چه اطلاقات ادله اولیه را قید می‌زنند. اما خودشان نیز دارای استقلال و مورد هدف هستند.([10])

شهید مطهری در خصوص اهمیت این قواعد می‌فرماید:

«یکی دیگر از جهاتی که به این دین خاصیت تحرک و انطباق بخشیده و آن را زنده و جاوید نگه می‌دارد، این است که یک سلسله قواعد و قوانین در خود این دین وضع شده که کار آنها کنترل و تعدیل قوانین دیگر است. فقها این قواعد را قواعد (حاکمه) می‌نامند: قاعده (لا حرج) و قاعده (لا ضرر) که بر سرتاسر فقه حکومت می‌کنند کار این سلسله قواعد کنترل و تعدیل قوانین دیگر است. در حقیقت اسلام برای این قاعده‌ها نسبت به سایر قوانین و مقررات خود حق (وتو) قائل شده است.»([11])

آیت‌الله فاضل لنکرانی در خصوص قاعدۀ لاضرر نظر امام خمینی1 را پذیرفته‌اند یعنی اینکه (لا) نفی جنس به معنای نهی است و مقصود از آن نهی حکومتی و سلطانی است نه نهی تکلیفی و الهی تا لاضرر حکم شرعی الهی باشد همانند: حرام بودن نوشیدن شراب و ...، یعنی این‌که پیامبر از لاضرر به عنوان حکم حکومتی خود استفاده کرده و مردم را برای همیشه از زیان رساندن به یکدیگر بازداشته است.([12])

ـ صلح

آیین الهی اسلام بیش از هر چیز انسانها را به صلح و سازش و زندگی مسالمت‌آمیز دعوت می‌کند و با شعار «الصُّلحُ خَیرٌ» صلح را به عنوان یکی از مهم‌ترین اهداف عالیه خود مطرح می‌سازد وبراساس آن اداره حکومت و روابط با دیگر حکومت‌ها را تنظیم می‌کند،               .              همان‌طور که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم تأکید شده. همیشه و در همه جا، در پی آن است که در جهان صلح و آرامش برقرار باشد.

آیت‌الله فاضل لنکرانی معتقدند: هرگاه از جانب دشمن، صلح و آرامش پیشنهاد شود، حاکم اسلامی موظّف است از صلح استقبال کند و جنگ را متارکه نماید. اما برای پذیرش صلح شرایطی را بیان می‌کنند که عبارتند از: به اجماع همه فقهای شیعه2شرط اساسی، تن دادن به صلح این است که سازش به نفع اسلام و به سود مسلمانان باشد. اگر صلح به ضرر اسلام و موجب ضعف مسلمانان باشد، تن دادن به چنین صلحی روا و جایز نیست.([13])

بعد از ذکر شرایط ایشان بر اساس سخنان حضرت علی7 [نامه به مالک اشتر] فواید را برای صلح بیان می‌کنند که عبارت است از:

1) با استقرار و حاکمیت زندگی مسالمت‌آمیز، ارتش و قوای مسلّح از رفاه و آسایش برخوردار می‌شوند.

2) حاکم اسلامی نیز از آرامش و امنیت روحی لازم بهره می‌برد و در سایه این آرامش می‌تواند نابسامانی‌های مملکت را سامان بخشد.

3) از همۀ اینها مهمتراینکه افراد جامعه به بهترین آمال‌شان یعنی امنیت ، می‌رسند.

ایشان بعد از ذکر فواید, این سخن مولا علی7را متذکّر می‌شوند که: پس از اعلام صلح نبایستی از دشمن غافل شد؛ زیرا دشمن، دشمن است و هر آن درصدد بیرون راندن حریف خود از میدان می‌باشد. چه بسا پیشنهاد صلح برای تجهیز قواست. از این رو لازم است حاکم با احتیاط حرکت و خوشبینی خود را به سوء ظنّ و بدگمانی نسبت به دشمن مبدّل سازد.([14])

بنابراین روابط سیاسی در حکومت اسلامی مبتنی بر اصالت صلح است و جنگ در مرحله بعد قرار می‌گیرد و همان‌طور که قبلاً در این خصوص بحث شد نظر آیت‌الله فاضل لنکرانی بر این است که در زمان غیبت در اسلام جنگ وجود ندارد و هرچه است دفاع از اسلام و کشور اسلامی است و حتی در زمان حضور معصوم7که جنگ ابتدایی مورد تأیید قرار گرفته است در صورتی مجاز است که ابتدا دعوت به اسلام صورت گیرد یعنی اینکه با توجه به آیات قرآن اصل بر دعوت است و جنگ و جهاد یک استثناء می‌باشد.

ـ وفای به عهد

یکی از اصول اساسی که در اسلام مطرح است پایبندی به تعهدات می‌باشد. آیت‌الله فاضل لنکرانی معتقدند: این اصل از نظر اسلام یکی از عالی‌ترین فضائل انسانی و یکی از شرایط اساسی ایمان محسوب می‌شود، تخطی از آن در حکم بی‌دینی و بی ایمانی است. مسلمانان موظف‌اند در برابر بیگانگان و کفار نیز این اصل را رعایت کنند، همان‌طور که در روابط داخلی مسلمانان این اصل رعایت می‌شود؛([15])

ایشان در این زمینه سخن حضرت علی7را بیان می‌کنند: اگر بین خود و دشمنت پیمان بستی یا به او امان دادی، به عهدت وفا کن و شرط امانت را روی تعهدی که کرده‌ای به جای آر و خود را در مقابل چیزی که به دشمن داده‌ای، سپر قرار ده؛ زیرا هیچ یک از واجبات الهی که همه مردم با اندیشه‌های گوناگون و عقیده‌های پراکنده‌ای که دارند درباره آن شدیداً اجتماع داشته باشند، بهتر از وفای به عهد نیست. مشرکان نیز پیش از اسلام، وفای به عهد را بین خود لازم می‌دانستند؛ زیرا وبال پیمان‌شکنی و خیانت را دریافته بودند.

پس مبادا به عهدی که بسته‌ای وفا نکنی؛ و هیچ وقت عهدت را نقض نکن و دشمنت را فریب مده؛ زیرا غیر از آدم بدبخت و نادان، کسی را یارای زیر پا گذاردن پیمانی که به نام خدا با این و آن می‌بندد، نیست.

خداوند عهد و پیمانش را باعث ایمنی و حریم آسایش قرار داده است که در سایه‌ی آن، انسان‌ها به زندگی ادامه دهند؛ پس در این راه، دغل‌کاری، فریب، نیرنگ و فساد نیست.

نباید قراردادی را امضا کنی که در آن، راه فرار و بهانه ‌تراشی باز باشد. پس از تحکیم و تنظیم قرارداد، گفتار دو پهلو (توریه، تفسیر و تأویل) به کار مبر و سختی کار که باید در آن عهد خدا را مراعات کنی، تو را بدون حق وادار به شکستن پیمان نسازد. زیرا شکیبایی در برابر مشکلی که امید گشایش آن را داری و عاقبت پسندیده‌ای که برایت به بار می‌آورد، بهتر از نیرنگی است که وبالش گردنت را بگیرد و از ناحیه خدا چنان مورد تعقیب قرارگیری که در دنیا و آخرت عذری برایت نباشد.

ـ تقیه(تقیه مداراتی)

اصل دیگری که در حکومت اسلامی خصوصاً در روابط با کشورهای مسلمان مطرح می‌گردد مسأله وحدت می‌باشد. وحدت امت اسلامی از جمله مسایلی است که اسلام به آن اهمیت بسیاری داده و بر آن تأکید کرده است.

در این خصوص ایشان تقیه مداراتی را مطرح می‌کنند که مراد از آن حُسن معاشرت و جلب مودت و ایجاد وحدت میان گروه‌ها و تمام مذاهب و جلوگیری از پراکندگی مسلمانان است. هدف از این قسم تقیه حُسن معاشرت، مدارات، جلب مودّت و در نتیجه تحقق وحدت از یک طرف میان مسلمین(جهان).. و حصول وحدت کلمه میان همه مسلمان‌ها (درداخل)و عدم پراکندگی آنان مخصوصاً در برابر کفار و دشمنان می‌باشد.([16])

تقیه در لغت به معنای تحفظ و مصونیت است.([17]) «تقیه» از موضوعاتی است که ریشه در کتاب و سنت دارد و درباره آن بحث‌ها و گفتگوهای بسیار صورت گرفته است زیرا که تقیه افزون بر نقش کلیدی اش در مباحث فقهی، اهمیت به سزایی در مباحث سیاسی، اجتماعی، به ویژه در ارتباط با جهان اسلام دارد و باید گفت که به اهداف مهمی چون وحدت، عزت، مودّت، قدرت و شوکت اسلامی نمی‌توان رسید جز از راه به کار بستن آن.

تقیه یکی از راه های حفظ دین و یک امر عقلانی است که مورد تأیید قرآن و احادیث است و از نظر شیعه و سنی پذیرفته شده است. قرآن تقیه کردن عمار یاسر در مقابل مشرکان را بیان و مورد تأیید قرار داده است.                                                                       مسئلۀ دیگراینکه تقیه از مصادیق دروغ نیست؛ چرا که دروغ از اوصاف خبر است و تقیه خبر نیست و حقیقت آن با حقیقت خبر متفاوت است.

دروغ مطابق نبودن خبر با واقع است. اما تقیه عملی است که موافق با وظیفه مکلف و حکم ثانوی است.

آیت‌الله فاضل لنکرانی تقیه را به سه نوع تقسیم می‌کند: 1- تقیه خوفی 2- تقیه کتمانی 3- تقیه مداراتی

1) تقیه خوفی

در صورتی که انسان در اثر انجام یک عمل صحیح و مطابق با مذهب و دین خویش خوف و ترس را بر جان، ناموس و مال خود و یا دیگران مشاهده کند، باید از انجام آن عمل خودداری و تقیه کند و عملی را که مطابق با مذهب مخالفین و یا کفار باشد انجام دهد و به طور کلی تقیه خوفی در موردی است که اضطرار یا اکراهی متوجه انسان شده باشد.([18])

خداوند در قرآن مجید می‌فرماید:

«مَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ»([19])

«هر کسی پس از ایمان به خدا کافر شود گرفتار غضبی از جانب خدا و عذاب عظیمی خواهد شد، مگر کسی که او را مجبور به اظهار کفر کنند، در حالی‌که دلش آرام به ایمان است

این آیه در خصوص عمار نازل شده که با تقیه جان خود را نجات داد.

2) تقیه کتمانی

به معنای کتمان و پنهان نمودن در مقابل افشا و روشنگری است. مقصود اصلی از این قسم تقیه، حفظ مذهب حقه اهل بیت:در برابر قدرت‌های باطل و حکومت‌های جائر است، به این نحو که چنانچه پیروان اهل بیت به ظاهر در تحت سیطره و قدرت حکومت باطل و ضد شیعه قرار گیرند طبعاً چنین حکومتی قدرت و توان خویش را جهت از بین بردن مذهب حقه امامیه صرف می‌کند... در چنین شرایط حساسی حفظ کیان اسلام بستگی به کتمان و پنهان نمودن مذهب دارد.([20])

امام صادق7در خصوص این نوع تقیه فرمودند:

«لادین لمن لا تقیه له»([21])؛ «کسی که در دین تقیه نکند از دین خارج است

3) تقیه مداراتی

هدف از تقیه مداراتی، حُسن معاشرت و مدارا و جلب مودت و در نتیجه تحقق وحدت میان مسلمین از یک طرف با شرکت یکپارچه در شعائر الهی و نماز جماعت و سایر مظاهر وحدت و در حقیقت حصول وحدت کلمه میان همه مسلمان‌ها و عدم پراکندگی آنان، مخصوصاً در برابر کفار و دشمنان می‌باشد و از سوی دیگر پیروان مذهب حق مورد مذمت و خواری قرار نگیرند و با شرکت در جماعات رفع هر گونه اتهام را از خود بنمایند و با الزام به شرکت در جماعات و مانند آن خود را از صف مسلمین جدا نکرده و دچار مخاطره نگردند این قسم از تقیه مورد تأکید ائمه:قرار گرفته و با تحریص و ترغیب، پیروان خویش را به رعایت آن وادار نموده‌اند.([22])

حماد بن عثمان از امام صادق7نقل کرده است که فرمود:

«مَن صَلّی مَعَهُم فِی الصفّ الاوّل کَان کمن صَلّی خَلف رسول الله9فِی الصَفّ الاوّل»([23])

«هر کس در صف اول با آنان [اهل سنت] نماز گزارد مانند کسی است که با رسول خدا9در صف اول نماز بخواند.»

در این روایت امام صادق7نماز خواندن با اهل سنت را در حالی‌که الزام و اجباری از سوی آنان نباشد، همانند نماز با رسول خدا می‌داند که این روایت تأکیدی است بر مدارا با دیگر مسلمانان و بر قراری رابطه و اتحاد با آنان و یا در جای دیگر هشام بن حکم از اباعبدالله نقل کرده است که ایشان فرموده‌اند:

«بپرهیزید از عملی که ما را به وسیله آن خوار سازید، به درستی که فرزند بد، با عمل سوء خود باعث ملکوک (ناراحت) شدن پدر می‌شود. شما شیعه برای کسی که به او روی آورده‌اید زینت باشید و باعث زشتی و آبرو ریزی ما نشوید در نماز جماعت آنها شرکت کنید و از مرضای آنها عیادت نمایید و در تشییع جنازه آنها حاضر شوید و نباید آنها در عمل خیر بر شما سبقت بگیرند. زیرا شما در انجام عمل خیر از آنها سزاوارتر هستید. به خدا قسم خداوند به چیزی که محبوبتر از خبا، یعنی تقیه باشد، عبادت و پرستش نشده است([24])

از این روایت استفاده می‌شود که رابطه با اهل سنت و شرکت در مراسم‌های آنها یعنی داشتن تقیه و مدارا کردن با آنها از محبوب‌ترین عبادت‌ها نزد خداوند است.

پس باید گفت که تقیه در تمامی اقسام به معنای تحفظ و سر نگه‌داشتن است، منتها در تقیه به معنای اول تحفظ در رابطه باجان و مال و عرض و حیثیت خود و یا دیگر برادران پیرو مذهب حق خواهد بود و تقیه به معنای دوم در رابطه با حفظ مذهب حق و جلوگیری از زوال و از بین رفتن آن به دست قدرت‌های حاکم و سلطه‌گر است و تقیه مداراتی در رابطه با حفظ وحدت مسلمین در برابر استکبار ضد اسلام و نیز حفظ مذهب حق در رابطه با مسلمان بودن پیروان آن و حفظ حیثیت پدران امت و زمامداران دلسوز یعنی ائمه بزرگوار شیعه است.

آیت‌الله فاضل لنکرانی یکی از بحران‌های مهم که می‌تواند به کشور اسلامی ایران و به اسلام صدمات زیادی بزند را تفرقه بین مسلمانان جهان می‌داند.

در دیدار مفتی اعظم سوریه دکتر احمد حسون و سفیر سوریه: می‌فرماید، یکی از ترفندهای بزرگ استکبار و امریکا ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی است. دنیای کفر خصوصاً آمریکا به دنبال اضمحلال هر دو مذهب شیعه و سنی است و در دیدار با علمای اهل سنت پاکستان، فرموده‌اند: استکبار جهانی، اسلام را هدف قرار داده و سعی می‌کند اسلام را ریشه کن کند؛ بدون اینکه بین مذاهب و فرقه‌های اسلامی فرقی قائل شود. در چنین شرایطی وظیفه همه بسیار سنگین است و با مقاومت در مقابل اینها، حفظ و ترویج اسلام و پرهیز از تفرقه، می‌توانیم به این وظیفه سنگین عمل کنیم؛ زیرا یک دشمن عمومی داریم که کمر به نابودی ما بسته و این کار برای ما مسئولیت سنگینی ایجاد کرده است. اولین راه مقابله در برابر چنین دشمن قدرتمندی این است که علمای شیعه و سنی همچنین افراد شیعه و سنی به اعتبار این‌که در مسأله اسلام با هم اشتراک دارند، ساکت ننشینند؛ زیرا هدف اصلی دشمن، اسلام است.([25])

آیت‌الله فاضل لنکرانی با شناخت دقیقی که از این بحران داشتند تلاش‌های زیادی برای اتحاد مسلمانان انجام دادند مانند برگزاری جلسات زیادی با علمای اهل سنت کشورهای مختلف و همچنین بیان فتوا برای مدارا و اتحاد با مسلمانان مانند:

مسأله 1084: بر مؤمنین است که در نماز جماعت اهل سنت شرکت کنند و فضیلت نماز جماعت در مسجد الحرام و مسجد النبی را از دست ندهند و جایز نیست هنگام نماز جماعت از مسجد خارج شوند یا مشغول کار دیگری شوند.

مسأله 1085: اقتدا در نمازهای یومیه و نماز قضا به جماعت اهل سنت صحیح است و کفایت از آنها می‌کند.

مسأله 1089: اقامه جماعت در هتل‌ها و منازل اگر خلاف تقیه مداراتی باشد، جایز نیست.([26])

 

 

ایشان می‌فرماید:

«با این تقیه است که می‌توانیم در راه تحقق وحدت مسلمین جهان گامی مؤثر برداشته و راهی را باز نمائیم؛ با این تقیه است که می‌توانیم ماهیت انقلاب اسلامی ایران را برای آنها بازگو نمائیم، با این تقیه است که می‌توانید امام بزرگوار و رهبر عظیم الشأن انقلاب را به عنوان تنها زعیم و رهبر مسلمان‌های جهان معرفی کنیم. با این تقیه است که می‌توانیم جهان را از خواب غفلت بیدار کرده و راه مقابله با قدرت‌های حاکم بر آنان، که در حقیقت ابزار قدرت‌های ضد اسلامی هستند، برای آنها بگشائیم. با این تقیه است که می‌توانیم در مقابل استعمار حاکم بر جهان، قیام نموده و دست آن را به تدریج کوتاه کنیم([27])

البته مقصود ایشان از وحدت با دیگر مسلمانان جهان این نیست که ما از اصول دینی و مذهبی خود دست برداریم و از اعتقادات خود دست بکشیم بلکه مقصود ایشان توجه به مشترکات دین است. به همین خاطر ایشان در پیامی به همایش وحدت در فکر و تقریب در عمل می‌فرمایند:

«مقصود از وحدت رجوع به اصول مسلم و مشترک است؛ نه عدول از مبانی و اصولی. هیچ‌گاه کسی نمی‌گوید که برای اتحاد و وحدت میان مسلمانان باید در عقاید تجدیدنظر کرد یا نسبت به آن تردید نمود؛ بلکه با حفظ مبانی مذهبی باید بر مسایل مشترک تکیه نمود و در مقابل ظلم و کفر ایستاد.»([28])

 به همین دلیل ایشان مهمترین محورهای اتحاد جهان اسلام را تمسک به قرآن و تکیه بر مشترکات می‌دانند و می‌فرمایند:

«از دستورات بسیار اکید قرآن کریم، اعتصام به حبل خدا و عدم تفرقه است. کسانی که به دنبال عمل نمودن به این کتاب مقدس هستند نمی‌توانند از این اصل مهم غافل باشند. باید همواره در همه زمان‌ها انسان‌های پیروان حق و آگاهان به دین، محوریت خدا و رنگ الهی را مورد توجه قرار دهند امروزه باید مذاهب آسمانی بر مشترکات خود تکیه نمایند و به دنبال پیاده نمودن اصول مسلم ادیان توحیدی باشند([29])

همچنین ایشان از عوامل وحدت امت اسلامی را وحدت بین علما و دانشمندان جهان اسلام می‌دانند: «امروز اتحاد بین مسلمانان و امت‌های اسلامی مرهون وحدت و اتحاد بین علما و دانشمندان است([30])

در نهایت ایشان معتقدند: اتحاد یعنی اینکه هر چه را قرآن عزیز، کوشش بر نگهداری آن دارد آن را بگیریم و سنت‌های حقیقت آفرین را زنده نماییم و همه دانشمندان اسلام یک صدا همان را بگویند که قرآن کریم فرموده است و در این گفتار، شهوت یا عصبیت را وارد در ادراکات نماییم.

اتحاد اسلامی در مقابل دژخیمان ضد انسانی، دشمنان قوی اسلام، بیگانگانی که چون زالو خون مسلمین را می‌مکند و حیات اسلام را در معرض خطر جدی قرار می‌دهند، لازم است، فکر هماهنگ نمودن مسلمین، وحدت کلمه، گذشت از برخی درگیری‌ها، اعتصام بحبل الله قرآن مجید و جلوگیری از پراکندگی، فکر صحیحی است.([31])

ـ نفی سبیل یا عدم سلطه

عنوان نفی سبیل برگرفته از نص آیه قرآن است: «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا»([32]) مفسران در تفسیر این آیه اقوال مختلفی بیان کرده‌اند که فعلاً جای مطرح کردن آن اینجا نمی‌باشد، اما آنچه که مهم است این می‌باشد که سیاست خارجی دولت اسلامی بر مبنای این آیه تعریف می‌گردد، و حتی برخی از محققین معتقدند که این آیه بر سایر آیات قرآن حاکم است.

بنابراین روابط خارجی دولت اسلامی باید به گونه‌ای تنظیم گردد که زمینه‌های سلطه و برتری کفار بر مسلمانان در هیچ زمینه‌ای چه سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی فراهم نگردد، در غیر این صورت چنین روابطی نامشروع خواهد بود.

بنابراین قاعده نفی سبیل دو جنبه دارد؛ سلبی و ایجابی، که جنبه سلبی آن ناظر بر نفی سلطه بیگانگان بر مقدرات و سرنوشت سیاسی و اجتماعی مسلمانان است. و جنبه ایجابی آن بیانگر وظیفه دینی امت و دولت اسلامی در حفظ استقلال سیاسی و از میان برداشتن زمینه‌های وابستگی است.

از میان فقهای شیعه آیت‌الله فاضل لنکرانی در خصوص این اصل به صورت مفصل بحث کرده‌اند که ما به صورت مختصری به آن اشاره می‌کنیم:

نفی سبیل یکی از قواعد فقهی مشهور است که در ابواب مختلف فقه به آن استناد شده است، به خاطر اهمیت و کاربرد زیاد آن ایشان در کتاب قواعد فقهیه بخشی را به این قاعده اختصاص داده‌اند.

ایشان برای اثبات قاعده‌ی نفی سبیل به چند دلیل استناد کرده‌اند که عبارتند از:

1. اجماع: یکی از ادله ایشان اجماع می‌باشد یعنی اینکه اجماع شده است بر اینکه هیچ حکمی که باعث شود کافر بر مسلمان راهی پیدا کند و بر او مسلط شود وضع نشده است. و هیچ کس این قاعده را انکار نکرده است، نقل اجماع در این خصوص در حد تواتر می‌باشد.([33])

2. دلیل دیگر قوله تعالی: «وَ لَن یجعَلَ الله لِلکافِرینَ علی المؤمنینَ سبیلا»([34])

«حیث إن الظاهر من الایه أنّ المراد منها أنّه تعالی لم یجعل و لن یجعل بالجعل التشریعی حکماً موجباً لتحقق السبیل و السلطه للکافر علی المؤمن».

ایشان معتقدند این آیه بر دیگر قواعد واصول اولیه حاکم می‌باشد؛ اصولی مانند: «احلَّ الله البَیعَ»([35]) یا «اوفوا باعهد» و... در صورتی جاری هستند که موجب سلطه کافر بر مسلمان نشوند.([36])

3. دلیل سوم ایشان حدیثی است از پیامبر اکرم9«الاسلام یعلو ولا یعلی علیه».

ایشان معتقدند همان‌طوری که مقابل اسلام کفار قرار دارند نه کفر در این حدیث هم مراد از اسلام مسلمانان هستند نه نفس اسلام بنابراین منظور از این حدیث شریف این می‌باشد که در اسلام حکمی جعل نشده است که به ضرر مسلمانان باشد و به نفع کفار که باعث برتری آنان بر مسلمین شود. بلکه کلیه احکامی که مربوط به روابط بین مسلمانان و کفار می‌شود به نفع مسلمین جعل شده و علو آنها بر کفار ملاحظه شده است.([37])

دلیل الاعتبار او مناسبة الحکم و الموضوع؛ بمعنی أنّ شرف الاسلام و عزّته یقتضی أن لایجعل فی احکامه و شرائعه ما یوجب ذلّ المسلم و هو انه. قد حصر الله- تعالی- فی کتابه العزیز «العزّة لنفسه و لرسوله و للمؤمنین».([38])

4. دلیل چهارم دلیل اعتبار است یعنی اینکه شرف اسلام و عزت اسلام اقتضا می‌کند که حکمی در آن جعل نشده باشد که موجب ذلت مسلمین شود؛ با این حال چگونه ممکن است در اسلام حکمی باشد که باعث سلطه و برتری کفار بر مسلمین شود.([39])

بنابراین دولت اسلامی در روابط خارجی خود نباید به گونه‌ای سیاست‌گذاری و رفتار کند که عزت مسلمین زیر سئوال برود؛ زیرا اصل عزت اسلامی و سیادت دینی در سیره و گفتار پیشوایان معصوم نیز مبنای سیاست‌گذاری است، برای نمونه اما علی7 ضمن آنکه به حُسن معاشرت و رفتار مسالمت‌آمیز با غیر مسلمانان سفارش می‌کند تأمین عزت دینی و سیادت اسلامی را نیز نادیده نمی‌گیرد: «باید در رفتارتان احتیاج و بی‌نیازی را در‌هم‌آمیزید و میان حُسن معاشرت و نرمی در گفتار باعزت و نزهت دینی پیوند زنید.»([40])

5. دلیل پنجم اینکه عقلاً و نقلاً واجب است که به شعائر اسلام احترام گذاشته شده مورد تعظیم قرار گیرد و اهانت به آنها حرام باشد، از آن شعائر مؤمنین هستند،                  با این حال چگونه ممکن است راهی برای تسلط کفار بر مسلمین قرار داده شده باشد، چون این کار بالاولی باعث اهانة بر مسلمین است و حرام است.

در نهایت این‌که: «فکلّ ما یوجب ثبوت سبیل الکافر علی المؤمن بایّ نحو کان هو غیر مجعول فی الشریعة([41])

برهمین مبنا ایشان در خصوص سیاست خارجی با توجه به احکام و قواعد فقهی نظر خودشان را در قالب فتوا این طور بیان می‌کند:

مسأله 2890: اگر مسلمانان بترسند که اجانب نقشه استیلاء بر بلاد مسلمین را کشیده‌اند چه بدون واسطه یا به واسطه عمّال خود از خارج یا داخل واجب است دفاع از ممالک اسلامی کنند به هر وسیله‌ای که امکان داشته باشد.

مسأله 2893: اگر در روابط سیاسی بین دولت‌های اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.

مسأله 2894: اگر در روابط تجاری با اجانب خوف آن است که به بازار مسلمین صدمه‌ی اقتصادی وارد شود و موجب اسارت تجاری و اقتصادی شود. واجب است قطع این گونه روابط و حرام است این نحو تجارت.

2895: اگر قرارداد رابطه چه سیاسی و چه تجاری بین یکی از دول اسلامی و اجانب مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد، جایز نیست این گونه رابطه و اگر دولتی اقدام به آن نمود بر سایر دول اسلامی واجب است آن را الزام کنند به قطع رابطه به هر نحو ممکن است.

2896: اگر بعضی رؤسای ممالک اسلامی یا بعضی مسئولین موجب بسط نفوذ اجانب شود چه نفوذ سیاسی یا اقتصادی یا نظامی که مخالف مصالح اسلام و مسلمانان است، به واسطه این خیانت از مقامی که دارد هر مقامی باشد- معزول است. اگر فرض شود که احراز آن مقام بحق بوده و بر مسلمانان لازم است به هر نحو که ممکن شود آنان را با رعایت موازین شرعیه مجازات نمایند.

2891: اگر در داخل ممالک اسلامی نقشه‌هایی از طرف اجانب کشیده شده باشد که خوف آن باشد که تسلط بر ممالک اسلامی پیدا کنند، واجب است بر مسلمانان که با هر وسیله‌ای که ممکن است نقشه آنها را بهم بزنند و جلوگیری از توسعه نفوذ آنها کنند.

مسأله 2892: اگر به واسطه توسعه‌ی نفوذ سیاسی یا اقتصادی و تجاری اجانب خوف آن باشد که تسلط بر بلاد مسلمین پیدا کنند واجب است بر مسلمانان دفاع به هر نحو که ممکن است و قطع ایادی اجانب چه عمال داخلی باشند یا خارجی.

2897: روابط تجاری و سیاسی با بعضی دولت که آلت دست دول بزرگ و جائر هستند از قبیل دولت اسرائیل، جایز نیست و بر مسلمانان لازم است که به هر نحو ممکن با این نحو روابط مخالفت کنند، بازرگانانی که با اسرائیل و عمّال اسرائیل روابط تجاری دارند، خائن به اسلام و مسلمانان و کمک کار به هدم احکام اسلام هستند، بر مسلمانان لازم است با این خیانت کاران چه دولت و چه تجار قطع رابطه کنند و آنها را ملزم کنند به قطع رابطه با این نحو دولت‌ها.([42])

خلاصه مطلب اینکه:حکومت اگر بخواهدبر مبنای احکام اسلام ومنطبق برشرایط زمان ومکان اداره شود باید قواعد فقه سیاسی را مورد توجه قراردهد.

        

 

 

 

                                                                                                       باتشکر              

            محمد گرمابی

 

 



[1]- ایت الله فاضل لنکرانی، قواعد الفقهیه، قم ،مرکزفقهی ائمه اطهار،1425 ق، ص8.

[2]- مائده (4) / 2.

[3]- ؛ قواعد الفقهیه، پیشین،ص448.

[4]- همان، ص450؛  تنببه الخواطر، صص 54-55؛ وسائل الشیعة، ج17، ص182.

[5]- همان.

[6]- همان، صص 458-451.

[7]- مکاسب محرمه، ص191.

[8]- همان، ص 135.

2- همان، ص 137.

3-ایت الله فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعه فی شرح تحریر الوسیله (کتاب الغصب)، قم،مرکزفقهی ائمه اطهار،1388، ص 26.

[11]- مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، تهران: انتشارات صدرا، 1356، ص36.

[12]- فاضل لنکرانی، اصول فقه شیعه، تقریرمحمودوسعیدملکی اصفهانی،قم،مرکزفقهی ائمه اطهار،1381،ج3، ص 275.

[13]- فاضل موحدی لنکرانی،محمد، آیین کشورداری، تنظیم حسین کرمی ،قم،دفترنشراسلامی،1382، ص137.

[14]- همان، ص 138.

[15]- همان، ص139.

[16]- فاضل لنکرانی، احکام جوانان، نرم افزارموسوعةالامام اللنکرانی،قم،مرکزفقهی ائمه اطهار، صص 375-376.

[17]- میقات حج، زمستان 1378، شماره 30.

[18]- فاضل لنکرانی، تقیه مداراتی، {بی جا}گروه ارشاد حجاج ایرانی (امر به معروف)،1365،ص5.

[19]- نحل (16) / 106.

[20]- فاضل لنکرانی، تقیه مداراتی، پیشین، صص 9- 8.

[21]- حرعاملی،محمدبن حسن،وسائل الشیعة، (کتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر)، قم،جامعه مدرسین، باب 25، ح 3.

[22]- فاضل لنکرانی، تقیه مداراتی، ص12.

[23]- وسائل الشیعة (ابواب صلوة الجماعة)، ج1، باب 5، پیشین، ص33.

[24]- فاضل لنکرانی، تقیه مداراتی، ص12.

[25]- فاطمی موحد،حسن،سینای فقاهت، چاپ اول،قم،مرکزفقهی ائمه اطهار،1387،صص 367-366.

[26]- ایت الله فاضل لنکرانی،استفتائات جامع المسایل،نرم افزارموسوعةالامام اللنکرانی،قم،مرکز فقهی ائمه اطهار

[27]- فاضل لنکرانی، تقیه مداراتی، صص 19-18.

[28]- سینای فقاهت، پیشین، ص540.

[29]- همان، ص539.

[30]- همان، ص541.

[31]- هیئت علمی مؤسسه نوید اسلام،مرجع وارسته، چاپ اول،قم،نشرنوید اسلام،1384، ص257.

[32]- نساء (4) / 141.

[33]- فاضل لنکرانی، قواعد الفقهیه، پیشین، ص239.

[34]- نساء (4) / 141.

[35]- بقره (2) / 275

[36]- فاضل لنکرانی، قواعد الفقهیه، پیشین، ص240.

[37]- همان، ص244.

[38]- منافقون (63) / 8

[39]- فاضل لنکرانی، قواعد الفقهیه، پیشین، ص247.

[40]- محمد محمدی ری‌شهری، موسوعة الامام علی7، ج4، قم: دارالحدیث 1379، ص337.

[41]- فاضل لنکرانی، قواعد الفقهیه، ص248.

[42]- فاضل لنکرانی، رساله توضیح المسایل، صص 610-609.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۱
محمد گرمابی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی